۱/۰۸/۱۳۹۳

تلفیق عینی دین و سیاست در جامعه افغانستان:

هر نظام یا نوع حکومت که در ممالک جهان نهادینه می شود باید مطابق با شرایط و مقتضیات همان جامعه باشد؛ در یک نگاه تاریخی به گذشته، این امر را اثبات می کند که هر کشوری که نوع نظام سیاسی آن با فرهنگ و باور آن سر زمین تطابق نداشته یا آن جا به شدت استبداد پذیری از طرف مردم بوده یا که خیزش مردم از طرف حکومت های دیکتاتور، به شدت سرکوب شده اما با تمام تلاش این نوع حکومت های دیکتاتور، بازهم در اندک زمانی نابود شده، در کشور افغانستان نظر به گذشته های پر فراز و فرود، یک امر مسلم و ثابت شده است که هر نوع نظام سیاسی که با عقاید و فرهنگ مردم در تضاد بوده آن حکومت از بین رفته، مثال زنده ای این نوع نظام سیاسی ضد دینی، نظام کمونیستی ارتش سرخ شوروی بود، که با اندیشه های مادی گری، بر خلاف جریان عقاید مردم حرکت می کرد، علما و متدینان و دانشمندان زیادی از این سرزمین را شهید یا زندانی و شکنجه کردند و دیدیم که در مدت چهارده سال جهاد و مبارزه مردم افغانستان، نظام کمونیستی از هم پاشید...
دولت افغانستان جمهوری اسلامی است:
در جامعه افغانستان که اکثریت مطلق آن مسلمان هستند باید نوع نظام سیاسی آن اسلامی و دینی باشد که خوشبختانه در قانون اساسی جدید این نوع نظام سیاسی تثبیت شده است چنان چه در ماده اول قانون اساسی آمده است: «افغانستان، دولت جمهوری اسلامی، واحد و غیر قابل تجزیه می باشد» نظر به این حکم قانون اساسی هر نوع تحرک غیر دینی یا توهین به مقدسات و باورهای مسلمانان ساکن در این خاک، عمل منافی قانون اساسی شمرده می شود وظیفه ای قوه ای مجریه است که از چنین عملکرد ها جلوگیری کنند.
وضع قوانین و تطبیق قوانین باید مطابق احکام دین مقدس اسلام صورت گیرد:
در نظام سکولار، یا نظام دموکراسی غربی دین در هیچ یک از مسایل سیاسی حق دخالت ندارد حوزه ای دین و دولت جدا است و سیاست با دین دو امر متضاد تلقی می گردد، در وضع قوانین، مقنین هیچ کدام محدودیتی برای وضع قانون نه می بینند حتی می توانند قوانین منافی با اخلاق انسانی بسازند، هر نوع اعمال و رفتار که یک کتله ای از جامعه تقاضا کنند، قوانین ساخته می شود و این کردار ها و رفتارها رنگ قانونی به خود می گیرند چنان که در بعض ممالک غرب هم جنس گرایی رسمی و قانونی شده؛ در جامعه اسلامی افغانستان وضع و ساخت قوانین در مطابقت با دین مقدس اسلام باید صورت گیرد، قانون اساسی به عنوان یک قرار داد اجتماعی بین دولت و ملت هم وضع قوانین را در مطابقت با دین اسلام منحصر نموده است در ماده ای سوم قانون اساسی کشور آمده است: «در افغانستان هیچ قانونی نه می تواند مخالف احکام و معتقدات دین مقدس اسلام باشد.» وضع هر گونه قوانین مخالف احکام  دین اسلام در تناقض با قانون اساسی است و باید حکومت جلو وضع چنین قوانین را بگیرد، در جامعه اسلامی تطبیق قوانین مطابق قوانین وضع شده و اگر در صورت عدم وجود قانون، محکمه مطابق فقه حنفی و فقه جعفری حکم صادر می کند که مواد یک صد و سی و یک صد و سی و یکم قانون اساسی کشور به آن اشاره دارد.
کاندید ریاست جمهوری باید مسلمان باشد:
نظام دموکراسی غربی هر گونه دخالت دین را در سیاست جرم می دانند، حوزه ای دین و دیانت و حکومت و سیاست از هم جدا است، در حال که جامعه ای اسلامی افغانستان زعیم کشور باید مسلمان باشد و شهروند افغان که غیر مسلمان باشد نه تواند در انتخابات ریاست جمهوری خودش را نامزد نماید، این امر در ماده شصت و یکم قانون اساسی تضمین شده و این ماده ای قانون اساسی تاکید کرده که یکی از شرایط کاندید ریاست جمهوری این است که مسلمان و متولد از والدین افغان باشد، بنا بر این انتخاب زعیم مسلمان و معتقد به دین مبین اسلام، از تطبیق احکام و قوانین اسلامی در جامعه دریغ نه خواهد ورزید.
دموکراسی اسلامی بهترین بدیل در ساختار سیاسی افغانستان است:
طوری که یاد آور شدیم در جامعه اسلامی، تلاش برای هر گونه نهادینه کردن نظام سیاسی غیر دینی در جامعه افغانستان رو به شکست مواجه می شود، پس یک نظام سیاسی که هم اسلامی باشد و مطابق معتقدات جامعه و هم مردم سالار،  آن نظام، دموکراسی اسلامی خواهد بود که از یک طرف حق حاکمیت الهی و تطبیق قوانین خداوند روی زمین حفظ گردد هم برای جامعه اسلامی فرصتی باشد برای انتخاب فرد صالح و شایسته برای مدیریت جامعه اسلامی. دین اسلام بنا بر جامعیت که دارد با تمام آموزه های ثابت و متغیر خود می تواند برای تدبیر و اداره ای امور مردم پاسخ گو باشد، این جامعیت و کمال دین از طرف خداوند برای بشر اعطا شده، حاکمیت مطلق از آن خداوند است و انتخاب زعیم تنها برای تطبیق قوانین است و بس؛ روی این جهت که رئیس جمهور منتخب، تنها تطبیق کننده ای قوانین است پس اشتراک در انتخابات به عنوان تکلیف است نه حق، در نظام سکولار و غیر دینی اشتراک در انتخابات، حق مردم است و مردم می توانند در اعمال فشار بالای رئیس جمهور، برای وضع هر گونه قوانین از این حق خود استفاده کنند.
نتیجه: نوع نظام سیاسی یک کشور، بیان گر نوع حکومت آن است، در قانون اساسی نوع نظام سیاسی کشور، جمهوری اسلامی درج گردیده و مطابق ماده یک صد و چهل و نهم قانون اساسی این اصل (پیروی از احکام اسلام و جمهوری اسلامی) غیر قابل تعدیل است. آن چه این زمینه ای تطبیق مردم سالاری اسلامی را در جامعه فراهم ساخته جامعیت و کمال دین اسلام است، در دنیای غرب، عملکرد نا مطلوب و غیر انسانی کلیسا و این که کلیسا برنامه منظم برای زندگانی مردم نداشتند، دین را به حاشیه کشاند و در نتیجه دین از متن زندگی مردم حذف شد؛ اما در اسلام برای هر مسایل حکمی وجود دارد و اگر در صورت که مسایل جدیده به میان آید مجتهدین و فقهاء با استفاده از منابع چهار گانه کتاب، سنت، اجماع و عقل [قیاس در فقه اهل سنت] در این باره فتوا می دهند؛ در نظام که تحت عنوان جمهوری اسلامی افغانستان درج قانون اساسی گردیده، وضع و تطبیق قوانین باید بر مبنای دین مقدس اسلام صورت گیرد، اجرای آموزه های اسلام در نظامی سیاسی اسلام می تواند جامعه را از انحطاط اخلاقی نجات دهد، اصل کرامت انسانی محفوظ گردد، برای آزادی تا آن جا حد و حدودی باشد که منجر به سلب آزادی دیگران نه گردد، مسلمانان حق پاسداری از عقیده و ایمان خود را داشته باشند، دین، ایمان و عقیده به عنوان یک حق برای انسان شناخته شود؛ در نظام مردم سالاری اسلامی، زعیم تنها صلاحیت تطبیق قوانین و اجرای عدالت را دارد، و حق حاکمیت مطلق را تنها خداوند دارا  است.

۱/۰۲/۱۳۹۳

حضرت فاطمه علیها السلام الگوی خوبی ها


حضرت فاطمه علیها السلام الگوی خوبی ها..................................................... تهیه و تحقیق: علی ظفر یوسفی
اشاره:
 حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آستانه طلوع فجر روز جمعه 20 جمادى الثانيّه سال 5 بعثت، در مكّه متولد شد. در سن حدود هشت سالگى همراه حضرت على عليه السلام به مدينه مهاجرت كرد، و در سال دوم هجرت، در آغاز ماه ذي حجّه، با آن حضرت ازدواج نمود، و داراى پنج فرزند به نامهاى، حسن، حسين، زينب، امّ كلثوم و محسن گرديد. زمان و محل بين نماز مغرب و عشاء در 15 يا 13 جمادى الاولى، يا سوّم جمادى الثانيه سال 11 هجرى، در سن 18 سالگى در مدينه وفات کرد.
حضرت فاطمه زهرا (س) دارای ویژگی و خصوصیات فراوانی است که در کتب اهل سنت و تشیع به تفصیل ذکر شده  و ما گوشه ای از این خصوصیات را که در کلام پیامبر (ص) بیشتر این ویژگی ها در منابع اهل سنت آمده بود، این جا آورده ایم:
الف) سیده ای زن های جهان:
بزرگ بانوی اسلام در نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله از جایگاه بسیار رفیع و بالایی برخودار است که بار ها پیامبر اسلام آن با الفاظ گوناگون دخترش را لقب داده، طبیعی است که این فضیلت ها و مقام ها از آن کسی است که از خود مقامی و فضیلتی داشته باشد، پیامبر اسلام دختران دیگر هم داشت، برای هیچ یک آن ها گونه که در شان دخترش فاطمه سخن گفته است، نه گفته؛ تنها از دختران پیامبر (ص)، او هست که چهره درخشان بانوان مسلمان است، از میان دختران پیامبر او تنها گوهر تابنده بر تارک اسلام است، از خاطر درخشش او در گفتار و عمل، در عبادت و طاعت به نام «زهرا» یاد شده؛ از خاطر این که محبان و دوستان خود را از آتش دوزخ نجات می دهد به نام «فاطمه» مسمی شده؛ از اسم های او صدیقه است یعنی در تمام عمرش دروغ نه گفته، او محدثه است به خاطر که راوی و محدث در اسلام بود، و او زکیه است چون که از همه پلیدی های ظاهری و باطنی پاک است... او دست پرورده پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله  است و در تمام عرصه های تبلیغ و دعوت شاهد حوادث بوده و تحمل کرده لذا زیبنده ای او است که سیده ای زن های جهان باشد، «از جابر بن عبدالله انصاری روایت است که فرمود ای جابر سید زن های عالم چهار تا هستند: فاطمه بنت محمد (ص)، خدیجه بنت خویلد(س)، آسیه بنت مزاحم، و مریم بنت عمران...» [ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج2، ص60، دارالفکر: بیروت، 1407]
ب) اولین شخص که داخل بهشت می شود:
دخت پیامبر(ص) الگوی برتر برای زنان عالم است، سر مشق بزرگ و قدوه ای بس مهم برای بانوان جامعه مسلمان است، منشا «خیر کثیر» او هست و در روایت که بعدا می خوانیم، پدرش وجود او را در اجتماع مسلمان مثل وجود مریم در بین بنی اسراییل دانسته که این تشبیه حاکی از آن دارد که در هر جامعه ای زنی می تواند الگو باشد که از همه جوانب یک بانوی کامل و نمونه باشد همان قسم که مریم نمونه بود، خداوند مریم را «برگزیده بود و پاک گردانیده بود» هم چنان حضرت فاطمه در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه نمونه ای یک بانوی کامل در امت مسلمان است، چنان چه در این روایت می خوانیم: عبدالسلام بن عجلان از ابی یزید مدنی شنیده که ابی یزید روایت کرده که رسول خدا فرمود: اولین شخص که داخل بهشت می شود فاطمه بنت محمد است و مثَل فاطمه در این امت مثَل مریم در بنی اسرائیل است. [التدوین فی اخبار قزوین، ابوالقاسم رافعی قزوینی، ج2، ص457، دارالکتب العلمیه: بیروت، 1408 قمری]
ج) فاطمه بهترین دوست پیامبر:
جمیع بن عمیر تمیمی روایت کرده که من با عمه ام نزد حضرت عایشه وارد شدم، شخصی از عایشه سوال کرد که چه کسی بهترین دوست پیامبر بود؟ عایشه گفت که فاطمه، از مردان که بود؟ گفت شوهر فاطمه... [جامع الاصول فی احادیث الرسول، مبارک بن محمد جزری، ج9، ص152، مکتبه دارالبیان، 1389هـ] این بزرگ ترین سند افتخار برای بزرگ بانوی جهان اسلام حضرت فاطمه است، کسی که مجبوب ترین شخص نزد پیامبر است، البته این دوستی و محبت ها بر مبنای پیوند خونی  یا رابطه ای پدر و دختر نیست، هر عاقل و هشیار این را درک می کند که این فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله روی فضیلت ها است این تعریف ها بر مبنای استواری ایمان است و گر نه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دختران زیادی داشت که در حق هیچ یک این گونه سخن نه گفته؛ این مایه افتخار جامعه ای اسلامی است که الگو و سرمشق چون حضرت فاطمه ای زهرا دارد که معصوم از گناه است...
د) صلح فاطمه صلح پیامبر(ص) جنگ فاطمه جنگ پیامبر(ص)
در همه ادیان و مذاهب، حتی در ایدئولوژی های شیطانی و غربی خط های سرخی وجود دارد که عبور از این خطوط موجب عبور از اصل همان مکتب است، در این فرمایش پیامبر (ص) - که از زید بن ارقم روایت است که رسول خدا برای حضرت  علی، فاطمه، حسن و حسین فرمود، کسانی که با شما بجنگند با من جنگیده اند، کسانی که با شما صلح می کنند، با من صلح کرده اند. [سنن الترمذی، محمد بن عیسی ترمذی، ج5، ص699، دار احیاء التراث العربی: بیروت] این جا حضرت فاطمه خط سرخ دین اسلام است و هم گام بودن با این خط سرخ و پیروی از این خط همان آموزه های دینی است، و عبور از این مرز سبب خروج از دین اسلام است.
هـ) فاطمه میوه ای دل، نور چشم و معیار خوش حالی و غمگینی پیامبر(ص):
حضرت پیامبر اسلام انسان کامل و خیر البشر بود، محور و معیار نزد پیامبر ایمان به خدا بود امور مادی و دنیوی در نظر او هیچ بود، این میراث پیامبر را حضرت فاطمه نصیب شده بود، در نظر دخت پیامبر هم امور مادی ارزشی نداشت، و این عقیده ای راسخ حضرت زهرا بود، روی این خصوصیات بود که پدرش به حضرت امام علی(ع) فرمود: یا علی فاطمه پاره ای تن من، نور چشم من، میوه ای دل من است، آن چه او را غمگین کند مرا غمگین ساخته است، آن چه او را خوش حال کند مرا خوش حال ساخته است، او اولین کسی از اهل بیت من است که به من ملحق می شود، ای علی به او نیکی کن. [بحار الانوار، علامه مجلسی، ج43، 25، موسسه الوفاء: بیروت] کسی می تواند نور چشم پیامبر شود که پا جای پای پیامبر بگذارد، ذره ای خطا نکند...
و) الگوی تحمل در سختی های زندگی:
مشکلات و سختی های زندگی که در صدر اسلام بود واقعا طاقت فرسا بود على و فاطمه زيراندازى به جز يك پوست گوسفند كه روى آن مى خوابيدند نداشتند، با اين حال فاطمه عليهاالسلام صبر كرد و سختى هاى زندگى را به خاطر خدا و پدر و شوهر خويش تحمل كرد پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن با خبر بودن از وضع معيشتى على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام پيوسته دختر خود را به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات زندگى فرامى خواند.
انس گويد: روزى فاطمه عليهاالسلام خدمت پدر آمده ، عرض كرد يا رسول الله صلى الله عليه و آله من و پسر عمويم زيراندازى جز يك پوست گوسفند نداريم ، كه شبها ما از آن استفاده مى كنيم و روزها علف شتر را روى آن پهن مى نماييم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم صبر كن زيرا موسى بن عمران عليه السلام ده سال از روزهاى زندگى خود را سپرى كرد در حالى كه چيزى جز يك عباى قطوانيه نداشت... [فاطمه الگوی حیات زیبا، جواد مروجی طبسی، ص59]
ز) در فكر ديگران و براى ديگران
فرزند بزرگ فاطمه حضرت امام حسن وارد خانه شد دید که مادرش در حال نماز است و نام زن ها و مرد های مومن را می گیرد و برای شان دعا می کند، دید که مادر فقط برای دیگران دعا می کند نه برای خودش، پیش آمد گفت مادر برای خودت هم دعا کن همان طور که برای دیگران دعا می کنی، فرمود: فرزندم ما باید اول به فکر و به حال همسایه باشیم و بعد به فکر خود. [بحار الانوار، علامه مجلسی، ج43، ص81، موسسه الوفاء: بیروت]


۱۲/۲۸/۱۳۹۲

بررسی مخالفت ها و موافقت ها در برگزاری جشن عید نوروز:



     به جمشید گوهر افشاندند         مر آن روز را «روز نو» خواندند
چنین روز فرخ از آن روزگار       بماند از آن خسروان یا دگار
                                                        فردوسی بزرگ
در آمد:
 عید نوروز یک عید بسیار باستانی و قدیمی است، از زمان های بسیار دور بزرگ داشت می گردید با این تفاوت که «در زمان هاى قديم ، نوروز در اول بهار نبود و گاه به بهار و گاه به تابستان و...مى افتاد. در سال 471 ه‍ ق به فرمان سلطان جلال الدين ملكشاه سلجوقى، حكيم عمر خيام و چند منجم ديگر تقويم جلالى را تنظيم كردند و نوروز را در روز اول بهار يا نخستين روز برج حمل قرار دادند» [روزها و روی دادها: تهیه از دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا ص6] این عید هم چنان در خراسان قدیم هر سال در آغاز سال نو از آن تجلیل میگردید، این سنت باستانی هم چنان باقی ماند، مردم در هر آغاز سال نو، شادمانی و خوشحالی می کنند، ولی در این اواخر در ملکت افغانستان با آمد آمد عید نوروز و جشن زنده شدن طبیعت، جمعی آن را بدعت، حرام و ناروا می دانند، فریاد میراث مجوسی و زردشت سر می دهند، تشبّه به کفار را پیش می کشند؛ ولی در یک نگاه کلی باید  گفت که درست است که خرافات هم در عید نوروز زیاد داخل شده و بین مردم رایج است چنان که بعض ایرانیان «رسم سيزده عيد نوروز را پل پيروزى مى خوانند. روز سيزده دست فرزندان خود را گرفته به صحرا مى برند و به آنها مى گويند: ((علفها را گره زنيد تا حوائج شما برآورده شود و بخت شما باز گردد. [رمز پیروزی مردان بزرگ: آیت الله سبحانی ص24] یا به قول شهید مطهری (رح) بعضی ها می گویند: امروز سيزده عيد نوروز است،هر كس بيرون نرود گردنش مى شكند آنهم از سيزده جا نه از يك جا[مجموعه آثار: شهید مطهری ج19، 78] مسایل خرافات را باید جدا از تجلیل عید نوروز دانست، عید نوروز در تفکر امامیه قداست دینی هم دارد که بعدا خواهیم به آن پرداخت؛ اما در  نوشتار کوتاه کوشش کردیم که این موضوع را روشن بسازیم که آیا واقعا جشن عید نوروز میراث مجوسی ها است؟ مردم در چه قصد و نیتی از آن تجلیل می کنند؟ آیا کدام نص صریح برای رد عید نوروز از پیامبر اکرم(ص) آمده؟... در این مقاله تا حد امکان به این سوالات جواب داده شده امید که مورد توجه خوانندگان بسیار گرامی قرار گیرد.
عید نوروز در کلام فقهای اهل سنت:
 فقیه بر جسته احناف، سرخسی گفته است که «روزه ای روز نیروز(نوروز) و مهرجان (مهرگان) مکروه است چون تشبه به مجوسی ها است» [کاسانی: بدائع الصنایع، ج2، ص179] معمولا در فقه و حدیت روزه های مستحبی را برای تعظیم توصیه می کنند.
الموسوعة الفقهیه الکویتیه: حنفی ها به صراحت گفته اند که هدیه دادن به اسم عید نوروز، اگر وقت هدیه دادن بگوید: این هدیه نوروز و مهرگان است. یا نوروز و مهر گان را نیت کند، به هیچ وجه این هدیه مشروع نیست و جواز ندارد... عید مهرگان و نوروز مال بعض کفار است که به هم در این روز هدیه می دهند. [الموسوعة الفقهیة الکویتیه: ترتیب شده توسط وزارت ارشاد دولت کویت، ج42، ص241، کویت: دار السلاسل]
وهبه زحیلی هم تجلیل از عید نوروز را تحریم کرده و فتوای کفر علیه تجلیل کنندگان آن داده است: «اما بزرگ داشت از عید نوروز و مهرگان به خاطر تعظیم آن ممنوع است و حرام» [وهبه زحیلی: الفقه الاسلامی و ادلته، ج3، ص20، سوریه: دمشق دارالفکر]
در کتاب فقه العبادات از قول مفتی قاضی خان چنین نقل شده است: اگر کسی چیزی را در روز عید نورز می خرد که در غیر آن روز آن را نه می خرد: اگر در خرید این شخص بزرگ داشت عید نوروز باشد چنان که کفار آن را تعظیم می کنند، این کفر آشکار است. (فقه العبادات: تهیه و ترتیب از علی نایف الشحود، 159)
نظر مثبت مفتی دیار مصر در باره تجلیل از عید نوروز:
 پایگاه مذهبی الازهر و اکثر دانش آموخته گان این دانشگاه مذهبی، همیشه از افراط دور بوده اند و نسبت به دانشگاه ام القری در مکه یا مراکز علمی مذهبی عربستان، نظریات اعتدال گرایانه داشته... در باره ای عید نوروز هم یکی از مفتی های بزرگ معاصر مصری بنام «عطیه صقر 1997» نظر مثبت ارائه کرده او اول دلیل مخالفین آن را ذکر کرده که مخالفین تجلیل این عید این روایت را آورده اند: ابن حبان به سند صحیح از انس روایت کرده که پیامبر اسلام(ص) وقت که در مدینه آمد، برای عرب ها دو روزی بود که با آن خوشحالی می کردند، فرمود خداوند عوض آن، دو روز دیگر را به شما خداوند اعطا کرده که عید فطر و عید اضحی است، غیر این دو عید بدعت و ناروا است. مفتی سر زمین مصر گفته است که: عید در این حدیث منحصر نه شده است، بلکه فضیلت این دو عید را به سایر اعیادی که از فارس منتقل شده، می رساند، روایت، خوشحالی و سرور در غیر این دو عید را ممنوع قرار نداده... از طرفی هم (گیریم که بدعت باشد) هر بدعتی که مذموم نیست، چنان چه حضرت عمر بن خطاب (رض) در باره نماز تراویح گفت: این نیکو ترین بدعت است... بنا بر این تجلیل و محفل گرفتن به هر مناسبت که منجر به حرام نه شود، کدام ممانعتی ندارد و مشروع است، و این گونه محفل ها را اگر به نام عید یاد کنیم مشکلی ندارد، اعتبار به مسمیات است نه اسم ها... (الفتاوی الازهر: عطیه صقر، ص260)
در حمایت از تعظیم نوروز:
الف) حل و حرمت یک شی وقتی در اسلام ثابت می شود که عمل انجام شده مخالفت معتقدات و آموزه های دین اسلام باشد، مثلا اگر تجلیل عید نوروز به عنوان این تجلیل شود که این بزرگ داشت به فساد، فحشا و مسایل غیر اخلاقی منجر شود بدون شک حرام و در هیچ دین و آیینی پذیرفته نیست، گذشته از آن در فقه و اصول اهل سنت و امامیه یک اصل است بنام «اصل اباحه» یعنی تا هنگام که دلالت صریح و نصی در تحریم اشیاء نه باشد آن شیئ مباح است، در مسئله عید نوروز، نصی که دلالت بر تحریم آن وجود داشته باشد، نیست...
ب) بر گزاری جشن نوروز در ممالک کشورهای اسلامی به عنوان یک جشن طبیعت، آغاز یک فصل جدید، و عبور کردن از تنگنای مرگ زای زمستانی، و بزرگ داشت برای فراموشی فصل سرد، کدام ممانعتی شرعی در آن است؟!
ج) بزرگ ترین دلیل سلفی ها بر رد جشن طبیعت، این است که آن ها معتقدند که این عید مختص مجوسی ها است مثل عید کریسمس که اختصاص به مسیحی ها دارد؛ به نظر می رسد که با اندک تعمق و تفکر، ضعف این دلیل به اثبات می رسد، هر کس و هر انسان عاقل، چه مسلمان چه غیر مسلمان می داند که بزرگ داشت جشن طبیعت هیچ ربطی به دین و آیین خاص ندارد؛ کدام خرد انسانی است که بگوید که جشن طبیعت مخصوص مجوسی ها است؟! عقل سلیم انسانی حکم می کند این گونه دلایل نه می تواند فرا راه بزرگ داشت نوروز قرار گیرد.
هـ) دین اسلام بسیاری از مسایل مروجه آن روز را که رواج داشته امضا کرده، مثل که تعدد زوجات از قبل بوده، بیعت گرفتن از مردم، ضمان جریره و مسایل بسیاری که عرب ها با آن سرو کار داشته آن را امضا کرده و تایید فرموده، بزرگ داشت عید نوروز، تجلیل از زنده شدن طبیعت اگر در زمان تشریع احکام تجلیل می شدی آیا واقعا پیامبر اسلام آن را تحریم می کرد؟ مسلم است که به عنوان یک جشن اول سال آن را تایید می فرمود... در قضیه هدیه دادن کسی به حضرت امام علی(ع) به عنوان عید نوروز، کدام واکنشی نسبت به بدعت بودن این عید از امام شنیده نه شده.
نگاه شیعه به عید نوروز:
در تفکر دینی شیعی از عید نوروز به نیکی و خوبی یاد شده در هیچ جای از احادیث و قصص این عید را مردود ندانسته اند، در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: روز مباركى است كه كشتى نوح بر جودى قرار گـرفت، و جبرئيل بر پيامبر اسلام نازل شد، و روزى است كه على (عليه السلام ) بر دوش پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رفت بت هاى كعبه را شكست ، و داستان غدير خم مصادف با نوروز بود.... [تفسیر نمونه: مکارم شیرازی و جمعی از فضلا، ج23، ص51.]
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اگر مى توانيد هر روز را نوروز كنيد؛ يعنى در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند داشته باشيد.
امام على عليه السلام در باره عید فرموده: هر روزى كه در آن خداوند نافرمانى نشود، عيد است.
امام صادق عليه السلام: هر روز ما نوروز است.
امام صادق عليه السلام: نوروز، روزى است كه قائم ما اهل بيت در آن ظهور مى كند.
 امام صادق عليه السلام:  اگر نوروز فرار رسيد، غسل كن و پاكيزه ترين لباس هايت را بپوش.
امام صادق عليه السلام: هيچ نوروزى نيست مگر آن كه ما در آن روز منتظر فرج (ظهور قائم آل محمّدصلى الله عليه وآله) هستيم؛ چرا كه نوروز از روزهاى ما و شيعيان ما است. [آیینه یاد: مناسبت های ماه های شمسی و قمری، ص26]
برای حضرت امام علی علیه السلام هدیه ای نوروزی آوردند، حضرت علی فرمود: این چیست؟ گفتند یا امیرالمومنین امروز روز نیروز (نوروز) است، حضرت فرمود: هر روز را برای ما نوروز بسازید. [من لا یحضره الفقیه، ج3، ص300]
معلى بن خنيس از امام صادق علیه السلام روایت کرده که امام برای من فرمود: روز نوروز، روزی است که خداوند از بندگان تعهد گرفت که عبادت او را انجام دهند، و شرک نه ورزند به دین پیامبران و حجت های الهی ایمان بیاورند. [مجلسی، بحارالانوار،ج5، ص237]
معلى بن خنيس از امام صادق علیه السلام روایت کرده که امام فرمود: روز نوروز  بود که مردم مدینه دفعه ای دوم به حضرت امام علی علیه االسلام بیعت کردند. [بحار الانوار، ج35، ص32]
نتیجه:
آن چه که در این نوشتار آوردیم و با دلایل مخالفین آن، معلوم شد که تجلیل و بزرگ داشت از عید نوروز  گر چه به عنوان یک عید ملی و باستانی تجلیل گردد از نگاه دینی هم مانعی ندارد، چون دلیل صریح بر رد آن در نگاه اهل سنت وجود ندارد بلکه بر عکس، در مذهب امامیه این عید رنگ و بوی دینی دارد؛ هر سال در ممالک افغانستان، تاجکستان و ایران از این عید بزرگ داشت به عمل می آید ولی تاسف ما از کسانی است که در کشور ما که نا خواسته به دنبال دلایل واهی و بی مورد رفته و داد و فریاد بدعت و ضلالت راه می اندازند؛ چرا تعصب سلفی گری و تعصب دینی را از هم باز  نه می شناسند؟ تا کی باید مقلد صد در صد وهابی ها و سلفی ها بود؛ خود امام ابو حنیفه از همین دیار است ولی هیچ گاهی به نظریه های تنگ و غیر قابل بعضی سخت گیر ها باور نداشته؛ فقه احناف بزرگ ترین فقهی است که فرا تر از بر داشت خشک احادیث و روایات است، او مکتبی بزرگی را به نام «فقه اهل رای» در عراق تشکیل داد که ده ها میلیون پیرو دارد ولی هیچ گاهی مقابل عید نوروز مخالفت نه کرده، به هر حال این گونه جشن ها باید از طرف ارگان های اکادمیک کالبد شکافی شود تا یک نظریه منصفانه و بدون کدام تعصب ابراز گردد.


۱۲/۲۱/۱۳۹۲

راهکار هایی برای جلوگیری از خشونت علیه زن در جامعه افغانستانی:



در آمد:
جامعه ای افغانستان از نگاه باور و اعتقاد پیرو دین اسلام هستند، آموزه های دین مبین اسلام حکم می کند که از نگاه خلقت و آفرینش بین زن و مرد فرقی نیست، از این نگاه همه زنان و مردان با هم مساوی و برابر هستند، از نگاه مسایل اجتماعی و سیاسی برای اشتراک زنان در این گونه موارد مانعی وجود ندارد، زنان می توانند در عرصه های مختلفت سیاسی و اجتماعی با مردان رقابت کنند، اما در جامعه افغانستانی آن چه که از هم تفکیک نه شده سنت شرعی و قبیلوی هست، گروهی سنت ها و رسم و رواج های نا پسند شان را به نام اسلام بالای زنان تطبیق می کنند، زنان را بیرون از منزل اجازه نه می دهند، آن را به غیرت اسلامی و افغانی نسبت می دهند، در چنین اجتماعی، فعالیت های زنان دست خوش آسیب های فراوانی خوهد شد، ولی این سنت نا میمون کم کم از بین می رود، بانوان به مرور زمان زنان با حفظ ارزش های اسلامی و ملی به مقام بالای سیاسی و اجتماعی  خواهند رسید، ولی این امر در صورتی قابل تطبیق است که فعالیت زنان در چارچوب ارزش ها و هنجار های موجود در جامعه اسلامی صورت گیرد، پیروی از الگوهای غرب و عیار ساختن مطابق تمدن غربی نه با عرف اسلامی برابر است نه با عرف ملی ما چنان که فعالیت زنان در عصر اشغال ارتش سرخ در سایه ارزش های کمونیستی صورت گرفت که نه توانست این گونه فعالیت ها جای پایی در جامعه آن روز پیدا کند و بالاخره به واکنش و خیزش مردمی علیه رژیم شوروی منجر شد... بنا بر این زنان در جامعه اسلامی در همه عرصه ها می توانند کار کنند، ولی به شرط که مطابق اصول اسلامی و روش های مندرج در دین اسلام حرکت کنند که این گونه حرکت ها هم زود تر در اجتماع جا می افتد، هم کار ساز است، آن چه که واقعیت است این است که کمیسیون پر مصرف به نام حقوق بشر در دوره ای پس از طالبان ایجاد شد و به شدت هم فعالیت می کرد و به این فعالیت ها که به نام حقوق بشر در ظاهر است ادامه می دهد، ولی هیچ دست آوردی نه داشته، باز هر سال اعلامیه صادر می کنند که آمار خشونت قوس صعودی خود را می پیماید، به خاطر که فعالان این کمیسیون با حفظ ارزش های اسلامی حرکت نه کرده اند، اصول و پرنسیپ های اسلامی که اول آن حفظ حجاب است، متاسفانه که در این فعالان حقوق بشر و حقوق زن دیده نه شده، وقت که ارزش ها زیر پا قرار گرفت آن هم در جامعه افغانستان آن زمان هر تبلیغ که باشد اصلا تاثیری نه خواهد داشت؛ در این نوشتار کوتاه ما راهکارهای مشخصی را در باره جلوگیری از خشونت علیه زنان ترسیم کرده ایم که از نظر خوانندگان می گذرد:
راهکار ها :
الف) رشد آگاهی عامه از طریق عالمان دین: در اجتماع بسته و سنتی افغانستانی سطح آگاهی توده بسیار پایین است، اکثریت مردم، خصوصا در مناطق دور دست، از سواد، علم و دانش محروم هستند، طبیعی است که وقتی آگاهی نباشد، مرجعی نباشد که مردم را از حقوق و وجایب شان به خصوص در مورد زنان معلومات دهد، زمینه ای هر نوع خشونت فراهم است، ولی اگر یک پدر و یک برادر بداند که زنان هم می توانند در ادارات، در ریاست ها و ... خدمت کنند، [البته با حفظ ارزش های اسلامی] اطلاع داشته باشند که زنان مثل مردان می توانند از قوه ای خدا دادی خود برای هم نوعان خود استفاده کنند، در این صورت خشونت ها اگر کم نه شود حد اقل زیاد هم نه می شود، چون بیشتر این خشونت ها جهت مانع شدن زنان و دختران از مکاتب و ادارات دولتی واقع می شود که منجر به خود سوزی یا اذیت و آزار جسمی می گردد.
ب) تبیین جایگاه واقعی زن توسط سیمینارها و کانفرانس ها: از آن چه در جامعه سنتی و حتی مدرن به مشاهده رسیده، بیشتر اوقات استفاده ای ابزاری صورت گرفته، در جامعه افغانستان از زنان به این عنوان استفاده شده که در خانه باشند، تولید نسل کنند و... در جوامع مدرن هم به عنوان ابزار و کالاهای بازرگانی در آمده، این به معنی این است که جایگاه زن به عنوان یک انسان در جوامع تبیین نه شده، جنبش های حقوق زنان هم فقط شعار حقوق زن سر داده اند، کمیسیون مستقل حقوق بشر هم به همین شکل، ولی این شعار ها دردی را دوا نه کرده و نه خواهد کرد، جایگاه زن به عنوان یک انسان دارای حقوق و امتیازات باید از طرف دانشگاه ها و مراکز آکادمیک به مردم رسانده شود، تبعیض های جنسیتی در اجتماع، و تمام نابرابری ها باید به شکل علمی، علیه آن تبلیغ صورت گیرد، نقش زن در اجتماع، در سیاست و در اقتصاد از طرف همین مراکز تبیین گردد و به مردم رسانیده شود.
ج) تبلیغ ارزش های حقوق زن مطابق ارزش های اسلامی: در جامعه ای که اکثریت مطلق آن مسلمان و پیرو دین اسلام هستند، هر گونه فعالیت های غیر اسلامی و دینی جایگاهی ندارد، فعالیت فعالان حقوق زن باید مطابق ارزش های دین اسلام و با هنجار های موجود در جامعه منطبق باشد و گر نه این فعالیت ها ره به جایی نه می برد، به همین خاطر که در جامعه ما، محور همه چیز دین است، تبیین جایگاه زن و بررسی موضوعات حقوق زن باید در چارچوب دین اسلام صورت گیرد، نشر آموزه های دین اسلام در باره ای حقوق زن و حقوق بشر می تواند می تواند بهترین راه حل برای رسیدن زنان به حقوق حقه ای شان باشد.
ج) اشتغال زایی و از بین بردن بی کاری: بی کاری سر منشآ بسیاری از جرایم و جنایات است، در جوامع که زمنیه ای اشتغال برای جوانان نیست، انواع خشونت ها به خصوص خشونت علیه زنان به وقوع می پیوند، قسمی که در حادثه زنی به نام «ستاره» در ولایت هرات به مشاهده رسید... اگر جوانان مصروف اعاشه ای خانواده ای شان باشند، زمینه ای کار فراهم باشد خشونت های این چنینی رخ نه می دهد.
نتیجه: آن چه که در مورد زنان در طول تاریخ متاسفانه رخ داده افراط و تفریط بوده، در جوامع مدرن زنان به کالاهای تجارتی تبدیل شده، برای اطفاء غریزه جنسی، و برای به دست آوردن منافع کلان اقتصادی از زنان کار گرفته شده، این هم نوعی خشونت مدرن بالای بانوان است؛ در جوامع عقب مانده زنان آن قدر مقید و محصور ماندند که از زنان به عنوان تولید نسل، کار های خانه، و خدمت کار مردان استفاده شده، که این استفاده های ابزاری در واقع زنان را از جایگاه واقعی اش دور نگه داشته است، زن خودش انسان است و دارای اراده، خودش می تواند فرد موثر و فعال اجتماع انسانی باشد، اما این که زنان بتوانند جایگاه و مقام واقعی انسانی شان را به دست آورند نیازمند تلاش های پی گیرانه ای است که اولا ارزش های انسانی زن تعریف گردد، ارگان های علمی و تحقیقاتی زنان نقش زنان را در جامعه به خوبی ترسیم نمایند، ارزش ها و هنجار های بانوان برای عوام رسانده شود، مطابق به اصول و معیارهای پذیرفته شده هنجار سازی گردد تا که در جوامع سنتی و در جوامع مدرن، این ارزش ها نهادینه گردد، نه از زن به عنوان کالاهای تجارتی کار گرفته شود، نه برای استفاده های جنسی، بلکه مقام واقعی و انسانی زنان تثبیت شود. در جامعه ما وقتی بانوان می توانند از خشونت ها و اذیت ها در امان باشند که در سایه ارزش های اسلامی در اجتماع ظاهر شوند، با حفظ حجاب و شعایر دینی می تواند حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تامین شود، در غیر آن در جوامع اسلامی این گونه فعالیت ها زود گذر و غیر قابل تطبیق خواهد بود.