۶/۱۲/۱۳۹۵

شهادت دروغ از نگاه قانون جزا و شریعت اسلام


مقدمه
                               علی ظفر یوسفی
شهادت دروغ در جوامع معاصر مسلمین بسیار مورد توجه واقع شده است، بخاطر که مناسبات اجتماعی و فرهنگی این جوامع در تعامل با دنیای مدرن دستخوش تغییر گشته و برخی آموزه‌های دینی در این تقابل کمرنگ شده است. این فسادِ عقیده موجب می‌شود که فردِ در هنگام واقعه ناظر بوده در موقع ادای شهادت در محضر دادگاه دنبال این باشد که برای ناحق جلوه دادن حق دیگران شهادت کذب دهد و این عدم مطابقت حکم با واقع آثار عملی فراوانی در زندگی اصحاب دعوی دارد که باعث تضییع حق مظلوم می ‌گردد.
در زمان ‌های پیشین، تمدن‌ها و فرهنگ ‌ها بیشتر تحت نفوذ مذهب و اعتقادات مذهبی قرار گرفته بودند و افراد به معتقدات دینی پای بند‌تر از امروزه بودند و هراس بیشتری از مجازات و عقوبت‌های الهی داشتند و به همین جهت از شهادت زور نیز اغلب احتراز می‌نمودند؛ اما در عصر حاضر که بر اثر گسترش تمدن مادی‌گرایانه، متأسفانه این بیم و هراس و پایبندی به اعتقادات دینی ــ مذهبی کمرنگ شده و ارعاب برخی از مردم جز با وضع مجازات‌های عرفی و دنیوی ممکن نیست.

مفهوم شناسی

الف: شهادت در لغت

 شهادت معادل فارسی گواه است در لغت: مصدر از ریشۀ « شهد و از شهود به معنای حضور و شهادت به معنای خبر قاطع است.[1] چنانچه صاحب جواهر هم فرموده است «و هي لغة: الحضور أو العلم الذي عبر بعضهم عنه بالاخبار عن اليقين» [2]
«زور» کلمه‌ای عربی و اصطلاحاً اجوف واوی است. اکثر واژه‌شناسان کلمه «زور» را در لغت بمعنای کذب دانسته‌اند.[3]

ب: دراصطلاح

 مقصود از شهادت در واژه شناسی فقهی، اخبار توام با قطع و جزم است از وجود حقی برای غیر که از سوی غیر قاضی بعمل می‌آید .[4]
 برخی دیگرگفته‌اند: «شهادت یا گواهی عبارت از بیان اطلاعاتی است که شخص بطور مستقیم از واقعه‌ای دارد».[5]
شهادت زور دو مصداق دارد:
1- کسی که عالماً و عامداً برخلاف واقع، گواهی دهد.
2- کسی که با جهل به مشهودبه، خود را عالم به آن نشان داده و اقدام به گواهی کند.
پس شهادت زور به‌طوری که جامع دونمونه بالا باشد، شهادت جاهل به مشهودبه یا شهادت عالمی که برخلاف علم خود گواهی دهد.[6]

شهادت دروغ در آیات و روایات

 شهادت زور، گناه است و در شریعت عقوبت و جزا نیز دارد؛  در آیات و روایات متعددی از آن نهی شده ‌است که به جهت رعایت اختصار به یک آیه و چند روایت اکتفا می ‌کنیم:
خداوند متعال می‌ فرماید: «فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور» (حج: 30)    
مفسران در بیان اینکه مراد از قول دروغ چیست، چهار وجه را بیان کرده اند :
1) شهادت دروغ به خاطر حدیث حضرت رسول اکرم (ص) که فرمودند: «... عدلت شهادة الزور الا شرک بالله».
2) کذب و بهتان، بنابراین مراد از آیه منقول این است که از گفتار دروغ دوری گزینید.
 3)  قول افراد جاهلی که در اشعار خود برای خداوند متعال شریک قائل می شدند و می گفتند: «... لبیک لا شریک لک الا شریکا هو لک تملکه و ما ملک».
4) قول افراد جاهلی که می گفتند این حلال است و آن حرام و هرچیزی که شبیه آن باشد، افترا و بهتان است.[7]
هم چنین در تفسیر آیه 72 سوره فرقان «والذین لایشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراما» آمده است که مراد از زور در اصل انحراف و کژی از حق و عدالت است که به شهادت دروغ به این خاطر که از جهت حق و درستی منحرف شده است، دروغ، یعنی منحرف و کج گفته می شود و این یکی از صفات بندگان صالح خداوند است که شهادت دروغ نمی دهند، هرچند که احتمال دارد مراد از دروغ در آیه اعیاد یهود و نصاری، مجالس لهو و لعب و ... هم باشد، اما احتمال استعمال آن در معنای شهادت دروغ از سایر معانی بیشتر است. [8]
با توجه به آنچه که در تفسیر دروغ و قول دروغ گفته شده، می توان چنین نتیجه گیری کرد که مراد از قول دروغ در کلام خداوند متعال، می تواند هر عمل لغو و بیهوده و منحرف از حقی باشد که شامل «شهادت دروغ و کذب هم می شود»، اما احتمال استعمال لفظ قول دروغ در معنای «شهادت دروغ» از سایر معانی بیشتر است، هرچند که احتمال استعمال آن در معانی دیگر نیز می رود...
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌خوانیم که روزی حضرت برخاست و در میان مردم خطبه خواند و در ضمن آن فرمود: «ایها الناس عدلت شهادة الزور بالشرک بالله، ثم قرأ فاجتنبوا الرجس من الأوثان و اجتنبوا قول الزور» [9]یعنی ای مردم شهادت به باطل همطراز شرک به خداست سپس این آیه را تلاوت فرمود: «پس از پلیدی بتان احتراز کنید و از شهادت دروغ بپرهیزید».
گواهی دروغ یا امضای ناحق همان تهمت است که از گناهان کبیره و حق‌الناس بوده و گناه آن مضاعف است؛ زیرا هم دروغ است و هم با گواهی به آن حقی را باطل و باطلی را حق جلوه می‌دهد و موجب پایمال شدن حقوق دیگران می‌شود.
حدیثی دیگری از پیامبر اکرم نقل شده است که صبحی بعد از  ادای نماز، سه مرتبه فرمود: عدلت شهاده الزُّورِ الإشراك بِاللَّه ثلاث مرات...[10] شهادت دروغ با شریک قرار دادن به خدا، برابر شد (از نگاه عقوبت و گناه)

راه هایی اثبات شهادت دروغ

کاسانی گفته است شهادت دروغ تنها با اقرار شاهد ثابت می گردد؛ بعضی دیگر گفته اند که از سه راه ثابت میگردد:
اول) خود شاهد اقرار کند که شهادتش دروغ بوده.
دوم) بینه و دلیل اقامه شود که شاهدِ قضیه دروغ گفته است.
سوم) از شهادت او قطع به کذب گفته هایش پیدا شود.[11]
به نظر می رسد که اقرار به شهادت دروغ، رجوع از شهادت است که در قانون عذر مخففه شمرده شده است و بحث جداگانه است. بنابراین از دو راه می توان ثابت کرد که شاهد دروغ گفته است یکی از روی قرائن و دلایل ثابت گردد، دیگر این که از نحوه ی شهادت او، از محتوای کلام او یقین به دروغ گفتنش پیدا شود چنان که در قانون جزا آمده و چند سطر بعد خواهیم آورد.

مجازات شهادت دروغ در شريعت

مجازات کسی که شهادت دروغ می دهد، تعزیر است و کاسانی گفته است در تعزیر بودن آن بین فقیهان حنفی اختلافی وجود ندارد، ولی در کیفیت تعزیز نظریات مختلفی هست، امام ابو حنیفه گفته تعزیر شاهد دروغ، تشهیر آن است (یعنی برای همه اعلان کند) در مسجد و یا محله اش اعلان کنند که مردم از او دوری بجویند؛ ابو یوسف و محمد گفته است برعلاوه ی تشهیر، تازیانه زدن نیز باید علاوه گردد؛ این در صورتی است که توبه کند، اگر توبه نکند و بر شهادت دروغین خود اصرار داشته باشد و مثلا بگوید من شهادت دروغ دادم و بر این کار پابرجا هستم... در این صورت اتفاق فقهاست که با تازیانه تعزیر می گردد، محمد و ابویوسف براین دیدگاه شان به فعل حضرت عمر بن الخطاب (رض) احتجاج کرده اند، کسی شهادت دروغ داده بود و حضرت عمر با تازیانه تعزیر کرد و رویش را نیز سیاهه مالید.[12]
روش حضرت علی   این بود که هرگاه گواهی‌دهنده به ناحقی (شاهد زور) را دستگیر می‌کرد، اگر او در آن محل غریب و ناشناخته بود، او را به میان قبیله‌اش می‌ فرستاد تا در آنجا به همگان معرفی شود و دیگر کسی به حرف او اعتماد نکند و اگر آن گواهی ‌دهنده بازاری بود، او را به بازار می ‌فرستاد تا در آنجا بین مردم بگردانند و معرفی ‌اش کنند تا اعتماد مردم از او سلب شود سپس او را باز گردانده و چند روز زندانی و آنگاه آزادش می‌کردند.[13]
سماعة بن مهران از امام صادق (ع) روایت کرده است که حضرت فرمودند: کسانی که به دروغ شهادت می‌دهند تازیانه خواهند خورد و ‌اندازه معینی برای آن نیست. و به نظر امام [به آثار سوء شهادت دروغ او] بستگی دارد و گاه لازم است که آنان را در شهر بگردانند تا شناخته و رسوا گردند تا دیگر تکرار نکنند و مایة عبرت مردم شود.
 راوی می‌پرسد: آیا پس از توبه کردن و خود را اصلاح کردن شهادت آنان پذیرفته می‌شود؟ فرمود: اگر به راستی توبه کنند خداوند توبه آنان را می‌پذیرد و شهادتشان پس از توبه پذیرفته می‌شود.[14]
با توجه به روایات مذکور به طور کلی می‌توان مجازات شهادت به دروغ را به دو قسم تقسیم کرد:
مجازات‌های عمومی اگر ثابت شود شخصی به دروغ شهادت داده است به دستور حاکم شرع او را در شهر و محله‌اش می‌گردانند و اعلام می‌کنند که این فرد به دروغ شهادت داده و شهادت او دیگر قبول نمی‌شود و به حاکم شرع اجازه داده تا به مقداری که لازم می‌بیند او را تعزیر نماید.
مجازات اختصاصی که بستگی به مورد شهادت دارد و اگر شهادت کذب او متعمداً باعث خسارت شده است، باید خسارت جبران گردد؛ یعنی اگر خسارت مالی باشد باید خسارت وارده را بپردازد و اگر خسارت جانی باشد باید قصاص شود یا دیه بپردازد؛ مثلاً اگر در اثر شهادت او کسی را اعدام کرده‌اند بازماندگان می‌توانند درخواست قصاص یا دیه نمایند.

ضمان شاهد دروغ

شخصی که در محضر محکمه اقدام به ادای شهادت دروغ نماید و شهادت او در حکم مؤثر بوده و قاضی حکم را صادر نماید سپس برای قاضی دروغ ‌بودن شهادت، با دلیل قطعی مثل علم قاضی یا قرائن و امارات مفید علم  ثابت شود [که البته این امر نباید با اقرار خود شهود (که این امر رجوع محسوب می‌شود) یا شهادت شهود دیگر (که این امر تعارض شهود محسوب می‌شود) باشد] با آنکه شهادت شهود سبب حکم حاکم محسوب می‌شود ولی از اعتبار امر قضاوت شده بهره ‌مند نیست.[15]
بنابراین حکمی که بر مبنای شهادت باطل صادر شده است نقض می‌شود و مال درصورت امکان برگردانده می‌شود و اگر برگرداندن آن ممکن نیست (مثل اینکه تلف شده باشد) شهود ضامن هستند و خسارت آن را می‌پردازند.[16]
امام علی علیه السلام می‌ فرماید: آنچه را که قضات در قصاص (ریختن خون) یا قطع (مثل بریدن دست سارق) اشتباه کنند جریمه ‌اش با بیت المال است نه بر شخص قاضی. [17]
شهادت دروغ، اتلاف حق است، چه حقوق معنوی یا مادی، هر آن چه از طریق شهادت دروغ از صاحب حق سلب می گردد، شاهد ضامن است؛ از امام جعفر صاق نقل شده است که «اگر آن چیزی که مورد شهادت دروغ واقع شده صحیح و سالم باشد، بازگردانده می شود، اگر تلف شده باشد، به همان مقدار ضامن است و باید بپردازد[18]» البته این حکم شامل امور مالی تنها نیست بلگه چنان که گفتیم خسارات جانی را نیز شامل است، مثل قصاص و...

شهادت دروغ در قانون جزا

شهادت دادن یک امر سطحی و تسامحی نیست که براحتی بتوان در امور جزایی یا مدنی شهادت داد؛ شهادت دادن در فقه و شریعت از خود آداب و شرایطی دارد که باید رعایت شود و در قانون اجراآت جزایی نیز شریط شاهد را به فقه و شریعت اسلام ارجاع داده است؛ بنابراین گواهی دادن می تواند حقی را به اثبات برساند و می تواند حق کسی را از او بگیرد، شهادت دروغ یکی از مواردی است که مورد توجه قانونگذاران ما بوده و برای آن مجازات تعیین کرده است.

مفهوم شهادت دروغ در قانون جزا

آن چه در فقه خواندیم، شهادت دروغ با اقرار شاهد ثابت می گردد که ظاهرا این مفهوم بیشتر بازگشت به «رجوع از شهادت» دارد نه شهادت دروغ؛ شهادت دروغ را باید از قراین و دلایل ثابت کرد نه از اقرار؛ چون اقرار و رجوع از شهادت دروغ،  از اعذار مخففه شمرده شده است.
ماده 382 قانون جزا، شهادت دروغ را چنین نگاشته است: هرگاه شاهد بعد از ادای سوگند قاونی در پيشگاه محکمه یا نزد مامورین ضبط قضائی عمداً به اظهار باطل، انکار حق، پوشیدن تمام یا بعضی از وقایعیکه در مورد آن شهادت اداء مينماید بپردازد، شهادت وی دروغ شمرده میشود.
يعني كسي كه ىر حضور محكمه يا هنگام تحقیق، آن چه که حقیقت دارد و راست است، همین امور را عمدا انکار می کند و عمدا به وقایع که در مسایل مربوط به قضیه است را می پوشاند، شهادت دروغ گفته می شود.

عناصر متشکله جرم شهادت دروغ

الف: عنصر مادی
جرم شهادت دروغ در قانون ثبت شده با اطلاع از این که جرمی برای ارتکاب آن معین شده هرکسی که با اطلاع داشتن آن عمدا بازهم دست به این عمل می زند و در صورتی که با ارتکاب آن، حقی از صاحب آن سلب گردد در این صورت رکن مادی این جرم تحقق می یابد.
ب: عنصر معنوی
عنصر معنوی جرم، قصد و اراده است در جرم شهادت دروغ اگر مرتکب جرم بدون کدام جبر و اکراهی، به طور آزاد این عمل را انجام دهد مجرم محسوب می گردد.
ج: عنصر قانونی
در قانون جزای در مواد 382 383 جرم انگاری شده و جرایمی را معین کرده است.

جزای شاهد دروغ در قانون جزا

فقره یک ماده 383 قانون جزا چنین مقرر می دارد «شخصی که دریک جرم به نفع یا ضرر متهم به دروغ شهادت اداء نماید، به حبس متوسط که از دوسال کمتر نباشد و جزای نقدی که از بیست و چهار هزار افغانی تجاوز نکند محکوم می‌گردد»  این در صورتی است که متهم محکوم نشده باشد هنگام محاکمه باشد مثلا؛ ولی اگر بعد از حکم محکمه ثابت گردد که شهادت شاهدان دروغ بوده و متهم به اعدام، حبس و یا جزای نقدی محکوم شده باشد، در این صورت نظر به فقره ی دوم ماده  383 قانون جزا، شاهد دروغ به همان جزای پیش بینی شده ی جرمی محکوم می گردد که بالای محکوم علیه صادر گردیده است.
اگر مورد دعوا، جزایی نیست، امور مدنی باشد و یا نزد مامورین ضبط قضایی شهادت دروغ ادا نماید، در این صورت مطابق حکم فقره سوم ماده ی مذکور، شاهدِ دروغ به حبس قصیری که از سه ماه کمتر نباشد و جزای نقدی که از ده هزار افغانی بالاتر نباشد، محکوم می گردد.
شخصی که برای شهادت دروغ منظور مالی دارد، مثلا می خواهد به نفع زید شهادت دهد به شرط که زید مبلغ پول معینی را تحویل شاهد دروغ نماید؛ یا از طرف زید مثلا بخششی را قبول کرده با این که میدانست منظور زید شهادت دادن دروغ است... در همه ی این موارد هم وساطت کننده و هم قبول کننده، مطابق ماده ی 384 قانون جزا، به جزای پیش بینی شده ی جرم رشوت، یا شهادت دروغ، هر یک که شدید تر باشد، محکوم می گردد.
نتیجه گیری: در مورد شهادت دروغ، آن چه از نگاه شریعت و قانون آوردیم، به این نتیجه رسیدیم که شهادت دروغ از هرنگاه کار زشت و ناپسند است؛ اخلاق انسانی حکم می کند که ضرر رساندن به غیر کار نادرستی است، از نگاه شریعت نیز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب شده و شاهد دروغین قابل تعزیر و مجازات است؛ از نگاه قانون نیز جرم انگاری شده و هر شاهد دروغی محکوم به مجازات است.




منابع و مآخذ

[1] انصاری، مسعود - طاهری دکتر محمد علی  دانشنامه حقوق خصوصی، ج،2 ص،119. تهران گنج دانش 1380
[2] نجفى، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام،  ج 41، ص 7، دار إحياء التراث العربي، بيروت- لبنان، 1404 ه‍ ق.
[3] طريحى، شيخ فخرالدين، مجمع البحرين،نجف، مطبعة الآداب، 1386ه. 1416 ج 3: 319
[4] جبعی عاملی، معروف به شهید ثانی الروضه البهیه ج 2 ، 172،
[5] جعفری لنگرودی، محمدجعفر، دائرة المعارف علوم اسلامی قضایی، ج 2 ص 234 تهران، انتشارات گنج دانش، چاپ سوم، 1381ش.
[6] جعفری لنگرودی، محمدجعفر، دائرة المعارف علوم اسلامی قضایی، ج 2، ص 841 - 842 تهران، انتشارات گنج دانش، چاپ سوم، 1381ش.
[7] طبرسی، ابوعلی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، 267 - 269 تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1380ش.
[8] طبرسی همان ج 10 ، 108 - 109
[9] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج 76، ص 239، موسسه الوفا بیروت.
[10]  الموسوعه الفقهیه الکویتیه، وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیه الکویت. کویت: دارالسلاسل، 1404 هـ، ج 26، 254.
[11]  الموسوعه الفقهیه الکویتیه، وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیه الکویت. کویت: دارالسلاسل، 1404 هـ، ج 26، 255.
[12]   کاسانی، علاء الدين، أبو بكر بدایع الصنایع فی ترتیب الشرایع، بیروت - لبنان دار الكتب العلمية 1406ه، ج 6، 290.
[13] حرعاملی، وسایل الشیعه ج 27، ص 333، بیروت: موسسه آل البیت دار احیاء التراث. الطبعه الاولی، 1409
[14] حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت: موسسه آل البیت دار احیاء التراث. الطبعه الاولی، 1409ج 27، 333.
[15] نجفی، محمد حسن جواهر الکلام چ 41، ص 29، تهران: دارالکتب الاسلامیه 1363
[16] جبعی عاملی، شهید ثانی، الروضه البهیه ج2 ص 191 بیروت دارالعالم الاسلامی. 1410 هـ
[17] حرعاملی، وسایل الشیعه ج 27، ص 333، بیروت: موسسه آل البیت دار احیاء التراث. الطبعه الاولی، 1409
[18]  نجفی، جواهر الکلام، همان ج 41، 224.

هیچ نظری موجود نیست: