۱۱/۲۰/۱۳۹۲

اجتهاد در فقه امام صادق(ع):



در آمد:
در شریعت مقدس اسلام واجبات و محرماتی وجود دارد که عمل به اینها سعادت دنیوی و  اخروی را نصیب انسان می گرداند، و فهم واجبات، محرمات و مسایل اسلامی و فقهی نیازمند سالها تلاش برای تفقه در دین است، تفقه در دین بالای بعضی از مردم واجب است(فلولا نفر من کل فرقه منهم طایفه لیتفقهوا فی الدین ...  الاحزاب) تفقه در دین با توجه به نیازها و متقضیات روزگار در عصر غیبت محسوس شده، که عده ای باید برای بدست آوردن و دانستن علم فقه، اصول، و ... به مراکز علمی و فقهی روی آورند که بعد از تفقه در دین با توجه به ادله چهارگانه(کتاب، سنت، اجماع و عقل) به استنباط احکام شرعی بپردازند، از طرفی، استقلالیت و حریت خود شان را حفظ کنند که این اصل، در ادوار گذشته در فقه امام صادق(ع) به شکل بسیار بارز و ظاهر حفظ شده فقهای گذشته از جان شان مایه گذاشتند ولی زیر بار جور و هجمه های ظالمانه ای بعض حاکمان ستمکار نرفتند. به همین جهت فقها و مجتهدین بدون ترس و هراس فتواهای شان را آزادانه منتشر کردند و فقه جعفری را شگوفا کرده و وظایف شان را به وجه احسن انجام دادند.... این نوشتار درنگ کوتاهی است در باب اجتهاد و نقش آن در فقه امام صادق(ع) امید که خوانندگان خود شان از این مجمل حدیث مفصل قرائت کنند.
مفهوم شناسي اجتهاد:
اجتهاد در لغت از ریشه "جهد" به فتح جيم، يا از "جهد" به ضم جيم است، فيومى میگوید: "الجهد با الضم فى الحجاز و بالفتح فى غيرهم الوسع و الطاقه" و نظر ابن فارس چنین است: "الجيم و الهاء و الدال، أصله المشقه ... و الجهد الطاقه" و ابن منظور میگوید: "الجهد و الجُهد بمعنى الطاقه" يعنى جهد و جُهد به معنای قدرت و توانايى است و در همين کتاب آمده كه "جهد" به معنای سختى و رنج است و "جهد" به معنای طاقت و توانايى است.[1]
در اصطلاح شرع : الاجتهاد هو استخراج الحكم الشرعي الفرعي او الحجه عليه عن ادلتها التفصيليه. اجتهاد عبارت است از استخراج و استنباط حکم شرعی فرعی، يا حجتی شرعی بر حکم شرعی فرعی از طریق دليلهاى تفصيلى[2]
نگاهی اجمالی به پیشینه اجتهاد:
اجتهاد در حقیقت یک حرکت فکری است  که در چارچوب تعالیم اسلامی ، در افق فکری مسلمانان گسترش می یابد، اجتهاد یک مشعل هدایت کتاب و سنت است که با روحیه ای کوشا، آگاه و پیگیر تاریکی های زندگانی مسلمانان را روشن می سازد، لذا یک ضرورت قطعی محسوب میگردد، اولین بذر افشان اجتهاد، به باور شهید صدر حضرت علی بن الحسین (ع) بود که کلاس درس خود را در مسجد پیامبر (ص) آغاز کرد، با اشاعه انواع معارف اسلام ، از: تفسیر، حدیث، فقه و غیره با مردم سخن گفت و از علوم پدران پاکش بر دلهای آنان فرو ریخت، آگاهان شان را به مبانی فقه اسلام و شیوه استنباط احکام، تمرین داد از این کلاس درس، تعداد قابل توجهی از فقهاء مسلمین فارغ التحصيل شدند، این کلاس بنیاد فكرى مهم ، برای مکاتب فقهی اسلامی شد، نیز بنیادی گردید  برای حرکت فعال فقه بین مسلمانان.[3]
 اما آیت الله العظمی مکارم شیرازی با ذکر چند روایت ثابت می کند که : ائمّه اهل بیت (عليهم السلام) برخی از شاگردان برجسته خود را كه از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دينى تشویق میکردند:  امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود فرمود:
 "انما علينا أن نلقی إلیكم الاصول و عليكم أن تفرّعوا"
بر ماست كه اصول (و كليات احکام) را بر شما القا كنيم و بر شماست كه فروعات آن را خود به دست آورید.
گاه نیز به برخی از شاگردان برجسته خود دستور میدادند برای مردم فتوا دهند. یکی از همین نمونه‏ها، دستور اميرمؤمنان علی علیه السلام به قثم بن عباس فرماندار آن حضرت در مكه است كه فرمود:
 "و اجلس لهم العصرين فافت المستفتي و علّم الجاهل و ذكّر العالم‏"
صبح و عصر برای رسیدگی به امور مردم، مجلسی فراهم ساز؛ به آنان كه فتوا میخواهند، فتوا بده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز"
نمونه دیگر توصیه امام باقر علیه السلام به ابان بن تغلب است كه فرمود:
 "اجلس فى مسجد المدينه و افت الناس، فانی احب ان یری فی شيعتي مثلك‏"
در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده؛ زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود"
گاهی به مردم اجازه میدادند، مسائل دینی خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد اين مکتب فرا گیرند. همان گونه كه امام رضا علیه السلام در پاسخ كسى كه از آن حضرت سؤال كرد، به علت عدم دسترسی به امام عليه السلام میتوانم مسائل دينى خود را از یونس بن عبد الرحمن بپرسم؟ امام عليه السلام فرمود: آری می توانی                       
گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خويش مى‏آموختند كه يكى از اين نمونه‏ها پاسخ امام صادق عليه السلام به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پايى است كه مجروح شده و پارچه‏اى بر آن گذاشته شده است. امام عليه السلام فرمود:
 "يعرف هذا و اشباهه من کتاب الله، قال الله تعالی: (ما جعل علیکم فی الدین من حرج) امسح عليه.[4]
شهید استاد مطهری هم پیشینه اجتهاد در فقه امام صادق (ص) را مقارن عهد صحابه می داند او نگاشته است: ...اينكه قرن سوم را كه مقارن با غيبت صغری است مبدأ قرار داديم نه بدان جهت است كه حيات فقه شيعه از قرن سوم آغاز مى‏شود، بلكه بدان جهت است كه قبل از آن عصر، عصر حضور ائمه اطهار است و فقهاى شيعه تحت الشعاع ائمه‏اند و استقلالى ندارند، و گر نه آغاز اجتهاد و فقاهت در ميان شيعه و آغاز تأليف كتاب فقهى به عهد صحابه مى‏رسد، اولين كتاب را علىّ بن ابى رافع (برادر عبيداللَّه بن ابى رافع، كاتب و خزانه‏دار اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان خلافت آن حضرت نوشته است.[5]
آیت الله العظمی فیاض معتقد است که در زمان تشریع احکام، اجتهاد وجود داشته اما در طول خط (نیازی به آن نبوده) در زمان صادقین(ع) بین یک جماعتی از راوی ها اجتهاد تبلور  و درخشش پیدا کرد، در این زمان بذر تفکر اصول فقه در آفاق اذهان راوی ها یافت شد، دلیل این مدعا سوال هایی است که از طرف این اصحاب به امام راجع شده مثل که راوی سوال کرده : ا فیونس بن عبدالرحمن ثقه آخذ منه معالم دینی؟ آیا یونس بن عبدالرحمن ثقه است؟ اگر ثقه است که احکام دینم را از اوبگیرم... و امثال این نشانه ای آن است که یک نوع تفکر اجتهاد در اذهان راوی ها بوده ، این سوالات نشانگر آن است که اگر امثال عبدالرحمن ثقه است از قول او استنباط حکم شرعی امکان دارد...[6]
ادوار اجتهاد در فقه امام صادق (ع):
معمولا در متون فقهی، ادوار فقه شيعى را به دو دوره متقدّمین و متاخرين تقسیم میکنند، در متون فقهی قرنهای ششم و هفتم معمولا مقصود از متقدّمین فقهاء معاصر ائمه، ومتاخرين فقهاى پس از دوران حضور امام از  (360ه) به بعد مى باشند. گاه نیز اصطلاح متقدّمین بر شیخ الطايفه و فقهاء مقدم بر او، و اصطلاح متاخرين بر دانشمندانی كه پس از وى آمده اند اطلاق شده است .
هم چنان كه اصطلاح "متاخر" گاه نيز در معنای لغوی خود( يعنى دانشمندانی كه" در همين اواخر" و نزديك به زمان گفتگو پدیدار شده اند ) به كار رفته است. در متون فقهی قرنهای بعد، متقدّمین دانشمندان پيش از محقق يا علامه حلى، ومتاخرين فقهاى پس از آنانند، در متون فقهی قرن سيزدهم معمولا اصطلاحی دیگر دارند به شکل متاخری المتاخرين یاد شده است.[7]
علمای معاصر اهل حدیث دوره های اجتهاد فقه امام صادق (ع) به ادوار مختلف تقسیم کرده اند که آقا بزرگ تهرانی ادوار اجتهاد در فقه را به سه دوره تقسیم کرده : 1) دور اول بعد از وفات رسول خدا(ص) تا ابتدای زندگانی امام صادق و امام باقر علیهما السلام 2) از ابتدای زندگانی امام باقر و امام صادق تا انتهای غیبت صغری 3) از ابتدای غیبت کبری تا زمان و عصر ما. [8]
ولی بیشتر علما ادوار اجتهاد را به شش دوره تقسیم کرده اند:
1.       دور تاسیس اجتهاد
2.       دوره ای شکوفایی
3.       دوره ای استقلال
4.       دوره ای افراط و تفریط
5.       دوره تصحیح و اعتدال
6.       دور کمال و نضج. [9]
دوره شیخ الطایفه طوسی را عصر شگوفایی اجتهاد گفته اند، اما بعد از درگذشت شیخ طوسی یک زمانی در مرحله ای اجتهاد رکود و ایستادگی به وجود آمد، چون با عظمت علمی و فقهی که شیخ طوسی داشت کسی جرات ادعای اجتهاد نمی توانست، نزدیک بود که باب اجتهاد بسته شود، چنانچه مرحوم آیت الله العظمی منتظری نوشته است: بعد از شیخ طوسی باب اجتهاد اسما باز بود، و لیکن در عمل هیچ گونه اجتهاد واقعی از نوع اجتهاد فقهاي اقدم صورت نمي گرفت، و در حوزه هاي علمیه فقیه مجددی ظهور نه ميكرد، و این وضعیت حدود يك قرن ادامه داشت.[10]
اولین کسی که در مقابل این رکود و ایستادگی برخاست و به فتح باب اجتهاد قد علم کرد ابن ادریس حلی بود؛ او روحی نقادی داشت وبا آراء و انظار شیخ طوسی سخت به مقابله برخاست و روش وی را به فقه به شدت مورد انتقاد قرار داد؛ به طوری که خشونت او در این مورد، در منابع متأخر  نوعی تجاوز از حد و سنت شکنی تلقی گردیده است، انتقادات ابن ادریس هر چند موفق نبود و هواداری نیافت لیکن چون حرکت و جنبشی  در راه خارج ساختن فقه شیعی از جمود و تحجّر  بود به نوبه خود خدمتی شایسته به اجتهاد و سیر تکاملی فقه نمود مشخصه اصلی روش او همان روح نقد و ایراد، و اعتقاد به  تفکر آزاد و آسیب پذیر دانستن اجتهادات  و اندیشه ها است.[11]
این اقدام ابن ادریس را بسیاری از فقها شجاعانه خوانده است چنانچه یکی از فقها گفته است : فقیه برجسته و شجاعی همچون "ابن ادریس" صاحب کتاب ارزشمند "السرائر" و دیگران در ميان شیعه ظهور كرده و با شجاعت تمام باب اجتهاد را عملا باز نمودند و موجب شکوفايي و رشد مجدد فقه آل محمد(ص) گردیدند.[12]
مورد قابل ذکر دیگر در دور اجتهاد، دور افراط و تفریط است که عصر ظهور اخباریین است، اخباریین کسانی بودند که به قول شهید مطهری آنها عقل را کنار گذاشتند، گفتند: ما هستیم و حدیث، ما هستیم و سنت، و اجتهاد را كه علمای شیعه وارد فقه کردند شدیداً محکوم گردند، گفتند: اجتهاد يعنى تعقل، و تعقل جایز نیست، تقلید هم جایز نیست، ما فقط باید مقلد ائمه باشیم، رساله نوشتن و اجتهاد کردن در مسائل، همه حرام اندر حرام است[13].
البته اين نهضت بعدها به وسيله علماى بزرگى كه يكى از آنها مرحوم وحید بهبهانی است سرکوب شد، وحید بهبهانی استاد بحرالعلوم بوده و در دوره بعد از صفویه میزیسته است، اين مرد از آن كسانى است كه نهضت تعقل و اجتهاد را در مقابل اخباريين پايه گذاری كرد و از نو اجتهاد را در مقابل اين جمود و قشريگرى زنده كرد، و بعد از او مرحوم شیخ انصاری- كه او را استاد المتاخرين مى‏گويند- آخرین ضربه را به نفع اجتهاد و عليه اخباريگرى وارد كرد، به طور كه دیگر بعد از آن اخباريين كمر راست نکردند، ولی فكر اخباريگرى به كلی از بین نرفته، حتی در بسیاری از مجتهدان نيز افكار اخباريگرى هنوز نفوذ دارد و بقايايش در افکار آنها هست.[14]
فقهاء پیشگام اجتهاد در فقه امام صادق(ع)
نخستین فقیه شيعى كه در آغاز دوره تدوین فقه به اجتهاد پرداخت، ابومحمد حسن بن علی معروف به ابن عقیل نعمانى است . او هم طبقه كلينى است و عصر غیبت صغری را درك كرده است .
او نخستین فقیه شيعى بود كه فقه را تهذیب كرد و نظر اجتهادی را به كار بست و بحث اصول و فروع را جدا ساخت کتاب معروف او المستمسك بحبل آل الرسول است كه در سده چهارم و پنجم از با نامترين و مهم ترین مراجع فقهی شيعى بوده و بخش از آراء فقهی آن در منابع فقهی بعدی مانند السرائر نقل شده است.
هم زمان با ابن ابی عقیل، ابن جنید اسكافى (م 381 ق ) است، كه از همتای خود اهمیت علمی بیشتری دارد.
آن دو را به دلیل نقش آغازگرى شان قديمين نامیده اند.[15]
پس از یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شادان (م 260 ق ) ابن ابی عقیل احتمالا تنها فقيه شيعى است كه قیاس و استحسان را به عنوان مبنای اجتهاد فقهی پذيرفته است.
به همين دلیل سخت مورد انتقاد فقها و محدثان معاصر خود قرار گرفت .
حتی شیخ مفيد، كه شاگرد او بود با او سخت مخالفت ميكرد و در نوشته هاى متعدد مانند اجوبه المسائل السرويه، المسائل الصاغانيه، نقض رساله الجنيدى الى اهل مصر و به ویژه در کتاب النقض علی ابن الجنيد فى اجتهاد الراى آراء فقهی استاد را مورد انتقاد تند و گزنده قرار داد.
البته او مخالفان خود را بى پاسخ نگذاشته و در طى نوشته هايى كوشيده است منتقدان را قانع سازد.
او مسائل فقهی را به صورت موضوعى با تقسیم بندى مناسب تدوین كرد و پس از طرح مبانی و دلایل آنها و نيز پس از طرح آراء فقهای اسلامی (اعم از شیعه و سنى ) نظر شيعى را آورده و در نهایت بهترین راى را برگزیده است
در آنجاها كه دلایل فتوا روشن نبوده كوشيد دلایل آنها را ذکر كند.
بدين ترتیب، در واقع، ابن جنید فقه استدلالی و در عین حال مقایسه ای را با نگرشی باز و تهی از نقل گرايى افراطی آن روزگار بنیاد نهاد. او در اجتهاد تا بدانجا پيش رفت كه گاه خلاف رأ ى تمام فقيهان شيعى و سنى فتوا داد[16]
اجتهاد نیروی محرکه اسلام:
علامه اقبال باور دارد که اجتهاد قوّه محرکه اسلام است شما يك ماشین را می ‏بينيد حرکت میکند، ابن ماشین تا يك نيرويى نباشد كه آن را به حرکت درآورد، ممکن نیست حرکت كند.[17] در دین اسلام اجتهاد است که به تحرک و ترقی این دین کمک می کند تا از جهانی شدن باز نه ایستند.
اجتهاد تطبیق مسایل ثابت اسلامی با مسایل متغیر عصر:
جمله ای از ابوعلی سینا است در کتاب شفا بحث جامعی راجع به اصول اجتماعی و اصول خانوادگی دارد، میگوید: حوایجی كه برای زندگانی بشر پیش میآید بی نهایت است، اصول اسلام ثابت و لايتغير است و نه تنها از نظر اسلام تغییر پذیر نیست، بلکه اینها حقایقی است كه در همه زمانها باید جزء اصول زندگانی بشر قرار گیرد، حکم یک برنامه واقعی را دارد؛ اما فروع الی ما لا نهايه. میگوید به همين دلیل اجتهاد ضرورت دارد، یعنی در هر عصر و زمانی باید افراد متخصص و کارشناس واقعی باشند كه اصول اسلامی را با مسائل متغیری كه در زمان پیش میآید تطبیق کنند؛ درك نمايند كه اين مسئله نو داخل در چه اصلی از اصول است‏.!؟[18]
اجتهاد پاسخگوی نیازهای زمان:
در باور شیعی باب اجتهاد مطلق(در برابر اجتهاد نسبی یا منتسب به مذهب) همیشه مفتوح بوده و در هر زمان استنباط احکام از منابع چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) امکان دارد، اجتهاد در فقه یک حرکت تکاملی و عامل رشد در دین اسلام است که به تمام مسایل مستحدثه و جدیده پاسخگو است گام به گام همراه با تکنالوژی و صنعت در حرکت است، شهید مطهری تعبیر جالبی دارد او میگوید: به نظر من يكى از معجزات اسلام خاصیت اجتهاد است، معنای اجتهاد این نیست كه يك نفر بنشیند و يك حرفى را همینطور بزند. اسلام به جهاتی و خصوصیاتی در ساختمان خود دارد كه بدون اینکه با روح دستوراتش مخالفتى شده باشد، خودش حرکت و گردش میکند نه اینکه ما باید آن را به حرکت در آوریم؛ خودش يك قوانین متحرک و نا ثابتی دارد، در عین اینکه قوانین ثابت و لايتغيرى دارد. ولی چون آن قوانین متغیر را وابسته كرده است‏.[19]
انفتاح باب اجتهاد مطلق عامل رشد و بالندگی فقه امام صادق (ع):‏
هر چند فقه شیعه در گذر تاریخ از فراز و فرود هايى برخوردار بود، ولی فقهاى امامیه باب اجتهاد را نبستند و راه فهم تازه و اجتهاد در نصوص کتاب و سنّت را برای اهلش باز گذاشتند و همين نکته سبب شد كه فقه اهل بیت رشد كند و همراه با تحوّلات زمانه، برای نیازهای مسلمین پاسخی در خور داشته باشد. فقه به تمام زوایای زندگانی مردم نفوذ كرده و اقشار و صنف ‏هاى مختلف جامعه توانسته اند پاسخ پرسشهای فقهی خويش را از فقيهان اهل بیت (ع) بشنوند.[20]
نقش اجتهاد در زمان و مکان:
هنگامی كه صحبت از زمان و مکان در اجتهاد به مکان میآید معنای حقیقی زمان و مکان مورد نظر نیست؛ چون زمان و مکان به این معنا هیچ تأثیری در حکم شرعی ندارد و تغيير آنها باعث تغيير حکم شرعی نمیشود؛ بلکه مراد، اوضاع و احوالی است كه در زمان و مکان پديد آمده و حکم شرعی يا موضوع آن را متعین میسازد و تغيير آن باعث تغيير حکم و موضوع حکم شرعی میگردد و زمان و مکان، بستر و جودی این اوضاع و احوال است.
یکی از موارد تغيير موضوع، مسئله ي خرید و فروش خون است، كه در گذشته منفعت حلال و عقلایی برای آن وجود نداشت و حرام بود؛ ولی اكنون، با پیش رفت علوم طبی، منفعت عقلايي مهمی پیدا كرده است و گاهی با يك كيسه ي آن مي توان جان انسانی را نجات داد كه فقها حکم به جواز خرید و فروش آن مي نمایند.[21]
اجتهاد منبع قانون گزاری در نظام حقوقی اسلام:
به خاطر كه در نظام حقوقی اسلام  حق حکومت و قانون گذاری مختص ذات خداوندی است و هیچ كس حق حکومت بر دیگری را ندارد، لذا وحى مبنای اصلی همه ى قواعد و مقررات حقوقی ابن نظام حقوقی به شمار مى آید، يعنى آن چه مقررات و احکام فقه و حقوق اسلام را الزام آور میکند و به آن مشروعیت می بخشد، اتصال به وحی و صدور از منبع وحیانی است، ولی از آن جا كه مشیت خداوند بر آزادی و اختیار انسان در مورد اعمال و سرنوشت خويش قرار گرفته است و با توجه به انقطاع وحی و این كه در نظام حقوقی اسلام جایگاه  اصل اجتهاد همانند جایگاه اصل قانون گذاری است، فقها و مجتهدین واجد شرایط موظف به استنباط احکام و قوانین الهی كه کاشف از اراده ى تشریعی خداوند است، می باشند.[22]
اجتهاد و آزادگی:
مستشرقين نوعاً اجتهاد را نوعى حريت تلقى مى‏كنند، و اتفاقاً هم چنين است، اجتهاد نوعى حريت است. ولى آنها از اين كلمه حق، باطل را اراده مى‏كنند، مقصودشان از حريت اين است كه مجتهدان خود را محدود ومقيد به آنچه از ناحيه كتاب و سنت رسيده نمى‏دانند و از تقيد به حدود كتاب و سنت آزادند! مستشرقين روح اعتزال را در مقابل روح اشعريت نيز به عنوان حريت به همين معنى كه گفته شد توجيه مى‏كنند.[23]
حیات مجتهد نماد پویایی فقه امام صادق (ع)
اکثریت مطلق فقها تقلید ابتدایی از میت را جایز نه می دانند، بقا در تقلید میت را در صورتی جایز می دانند که میت اعلم باشد، از طرفی در مسایل و رویدادهای تازه باید از مجتهد زنده تقلید نماید، حیات مجتهد یک اصل بسیار خوبی است برای ارتباط دایمی یک پیرو مذهب جعفری با مجتهد خودش و هم چنان بیانگر آن است که مجتهد شرایط و اوضاع اقلیمی، اجتماعی و فرهنگی زمان مقلدین خود را درک کرده و فتوا دهد این اصل که مجتهد باید زنده باشد فقه امام صادق (ع) را بیشتر از بیش به پویایی آن می افزاید، در بستر رویدادها و حوادث روزگار در حرکت است.
نتیجه گیری: با آنکه اجتهاد دوران مختلف و فراز و نشیب های زیاد را پشت سر گذاشته اما مجتهدین و فقهای بزرگ فقه جعفری هیچ گاه اجازه ندادند که دروازه اجتهاد بسته شود، اقدام ابن ادریس حلی گواه این مدعاست، چون حیات اجتهاد، بالندگی  و رشد فقه جعفری در  گرو اجتهاد است، استنباط احکام است که در بستر رویدادها در هر زمان و عصر مشکل زدایی می کند، نیازها و مقتضیات زمان همواره سوالات انبوهی را به وجود می آورد، پاسخ و فتوا به این همه پرسش ها فلسفه وجودی فقه را تشکیل می دهد، رشد و تعالی فقه به اجتهاد گره خورده است، اجتهاد است که متقضیات زمان، احکام ثابت و لایتغیر را باهم پیوند داده است، این پیوند آن قدر مستحکم است که فقها تقلید ابتدایی را از مجتهد مرده اجازه نداده اند چون نخواستند این پیوند گسسته شود، نیازهای علمی و فقهی از باور شدن و نضج و پختگی باز نه ایستد، به تعبیر علامه اقبال لاهوری این موتور محرکه ای اسلام هم چنان به پیشرفت فقهی و علمی کمک کند...






پی نوشتها:
[1]  مکارم شیرازی ، ناصر _ دایره المعارف فقه مقارن- ج1  ص 297 قم : مدرسه امیرالمومنین امام علی ( ع ) 1387
[2]  مکارم شیرازی، ناصر- دایره المعارف فقه مقارن  ج1 ص298 همان منبع
[3]  شهید صدر ، باقر همراه با تحول اجتهاد ص 8، بی جا، بی تا
[4]  مکارم شیرازی، ناصر- همان ،ج1، ص106
[5]   مطهری، مرتضی مجموعه آثار ج3 ص 89 قم : صدرا 1368
[6]  فیاض، آیت الله العظمی اسحاق فیاض مسایل المستحدثه ص 13 لبنان بیروت: العزیزی
[7]  مدرسی طباطبایی سید حسین - مقدمه ای بر فقه شیعه - ترجمه آصف فکرت ص 26 ، مشهد : بنیاد پژوهشهای اسلامی 1368
[8]  آقا بزرگ تهرانی- حصر الاجتهاد قم : خیام 1401
[9]  الزبیدی، علی تاریخ الاجتهاد و مناهجه ص 8 قم : بی نا 1428
[10]  منتظری، حسین علی دراسات فی ولایه الفقیه و الدوله الاسلامیه ترجمه محمود صلواتی ج1 ص23 تهران: سرایی 1379
[11]   مدرسی طباطبایی ، سید حسین مقدمه ای بر فقه شیعه ترجمه آصف فکرت ص 58 مشهد : بنیاد پژوهشهای اسلامی 1368
[12]  دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله همان ص 23
[13]   استاد مطهری- مجموعه آثار - همان منبع ج22 ص716
[14]  استاد مطهری ، مجموعه آثار همان ، ج22،  ص 717
[15]  صدر حاج سید جوادی، احمد -  دایره المعارف اهل تشیع- با همکاری کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی ،ص 89 تهران: سعید محبی 1375
[16]  دایره المعارف اهل تشیع همان منبع ص 90
[17]  استاد مطهری همان ج21 ص 158
[18]  استاد مطهری همان ج21 ص 158
[19]  استاد مطهری ، مجموعه آثار همان ج21 ص 163
[20]  مکارم شیرازی ، ناصر همان- منبع ج1 ص69
[21]  خلیلیان، محمد جمال اسلام و توسعه -  ص 54 قم : مرکز پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه1381
[22]  جبار گلباغی ، سید علی درآمدی بر عرف ص29 ، مشهد مقدس بی نا، 1376
[23]  استاد مطهری ، مجموعه آثار ، همان  منبع ج20 ص 141