۲/۰۲/۱۳۹۳

تبیین صلح و امنیت در افغانستان

علی ظفر یوسفی
علی ظفر یوسفی
الف) دشمنان کشور که ها هستند؟ در هر کشوری دشمنان آن تعریف مشخصی دارند… در افغانستان هم کسانی که مخالف نظام جمهوری اسلامی افغانستان هستند، آنهای که مردم ملکی و نظامی کشور را به قتل می رسانند، افرادی که مکاتب را می سوزانند مخالف تعلیم و تربیه بانوان هستند، اشخاص که هر از گاهی دست به انتحار و انفجار می زنند عده ای را کشته و زخمی می سازند؛ همان های که روزی به بهانه این که آمران باالمعروف و ناهیان عن المنکر هستند دست و پای مردم را قطع می کردند، با کم ترین اتهام، حکم اعدام صادر می کردند؛ استدیوم غازی مسلخ و کشتارگاه مردم بی گناه این کشور بود و حالا هم همان انسان ها دشمنان خونی مردم افغانستان اند، از هر قوم و قبیله و طایفه که هستند.
ب) آیا صلح یک جانبه نشان ناتوانی نیست؟ نرمش و انعطاف در مقابل این گونه افراد جفای بس بزرگی در حق مردم افغانستان است؛ هر گونه تلاش و کوشش برای سهیم ساختن آنان در قدرت و حاکمیت بازگشت و ارتجاع به دوران سیاهی است که طعم تلخ آن تا هنوز در کام مردم افغانستان است؛ کسانی که به صلح اعتقادی ندارند، از سازش و آشتی بیگانه اند و غیر انتحار و خودکشی چیزی نه می شناسند سر سازش با اینها خلق بحران است و تکرار سیاست انحصاری است که تاریخ مصرفش گذشته است، طالبان و نیروهای القاعده جریان فاشیستی هستند که در لباس مذهب رخ نهان کرده اند؛ تنها راه ریشه کن کردن اینها مبارزه است؛ همه مردم افغانستان نیک می دانند که شورای عالی صلح چند سالی است که تاسیس شده، تلاش ها و کوشش های زیادی هم در این مورد انجام داده اند که صلح را تحکیم بخشند برادران ناراضی را راضی سازند، ولی نتوانستند از این که این گونه تلاش ها بیهوده بوده و فقط تب و تلاش یک جانبه بوده کدام چراغ سبزی از طرف طالبان نشان داده نه شده؛ این به این مفهوم است که در مقابل این افراد از سر صلح و سازش کاری ساخته نیست، عجز و زاری، التماس و خطاب کردن برادر آنان را جسور تر و بی باک تر می سازد، آنان نه برادر مردم افغانستان اند نه به این نظام اهمیتی قایل اند، فقط در خدمت استخبارات بیگانگان هستند گوش به فرمان اربابان برون مرزی که چه وقت و در کجا دست به عمل های ضد انسانی بزنند.
ج) فرصت های از دست رفته: در یک دهه و اندی خیلی فرصت زیاد بود که امنیت تامین شود، صلح و آرامش نصیب مردم افغانستان شود، مردم هم صبر کردند تا که به قول معروف صبر و ظفر دوستان صمیمی و قدیمی هستند در اثر صبر است که نوبت ظفر و پیروزی می آید؛ اما صبر تمام شد، فرصت های طلایی از دست رفت و عمر حکومت کرزی رو به اتمام شد صلح نیامد، امنیت تامین نه شد راه های کابل و غزنی، کابل و وردک، و کابل و بامیان هم نا آرام باقی ماند؛ هنوز هم مسافران با دلهره و ترس از این مسیرها می گذرند، حالا که بهار شد و طالب و کوچی دست به دست هم داده و کمر همت برای به هم زدن امنیت به میان بسته اند.
د) پاک سازی اردو و پلیس ملی از افراد مشکوک: بسیار اتفاق افتاده که طالبان جذب اردو و پلیس شده و به همین بهانه از طریق اردو و پلیس به نفع طالبان کار می کنند؛ یک بررسی جدی برای پاک سازی اردو و پلیس صورت گیرد این امر می تواند برای تامین امنیت کمک کند؛ چنان که حادثه که در ولایت کنر اتفاق افتاد نشان دهنده ای یک توطئه ای ناجوان مردانه از طرف جاسوسان طالب در اردوی ملی بود که بدبختانه فاجعه آفرید. اما متاسفانه که خاین و خادم در بطن اردو و پلیس از هم تفکیک نه شده اند.
هـ) استحکام مرزها: منبع اصلی ترور و انتحار کشور پاکستان است، انتحاری ها از همان جا تعلیم و تربیه می یابند و از طرف دیگر مرز بین دو کشور آزاد است کدام ممانعتی نیست، آزادانه داخل کشور می شوند؛ حکومت افغانستان به جای کوشش های داخل افغانستان اول باید مرز ها را مستحکم سازد، اگر از ورود تروریست ها در کشور جلوگیری شود طبیعی است که بهبودی قابل ملاحظه ای در امنیت و آسایش به وجود می آید، گماشتگان ارتباط بین گماشتگان داخل و خارج قطع می گردد به تدریج ریشه ای طالبانیستی خشک می شود.
و) تقویت استخبارات: طالبان و دهشت افکنان در داخل پایتخت کشور اعمال تروریستی انجام می دهند در مناطق حساس شهر کابل انفجار و انتحار صورت می گیرد اما امنیت ملی در این مورد اطلاعی پیدا نه کرده، امنیت ملی که نتواند از اعمال انتحاری داخل پایتخت اطلاع پیدا کند چطور می تواند از حملات ولایات آگاهی پیدا کند؛ هدف و غرض این است که دستگاه استخباراتی به یک سیستم قوی و کارآمد مجهز نیست، اگر دستگاه استخباراتی بهتری وجود می داشت حد اقل از حملات ویران گر دشمنان در داخل پایتخت جلوگیری می شد.
ز) خلع مسلح افراد غیر مسئول: قمندانان داخلی و محلی که هیچ گونه جواز حمل سلاح را ندارند گاه گاهی است که امنیت کشور را به مخاطره می اندازند؛ دست به دزدی، قتل، و اختطاف از اعمال این اشخاص است که متاسفانه تا هنوز به هر دلیلی که هست این گونه افراد خلع سلاح نه شده اند.
حـ) آگاهی عامه: موارد بسیاری وجود دارد که مردم در بعض مناطق طالبان را جا و مکان داده و حتی پذیرایی کرده اند به عنوان این که آن ها مجاهدان در راه خداوند هستند، علیه اشغال و استعمار خارجی می جنگند؛ سطح آگاهی بسیاری از مردم دور دست نسبت به دموکراسی و مردم سالاری پایین است، تا هنوز برای آن ها اطلاع داده نه شده که کشور افغانستان مستقل است، کشور اسلامی است؛ تا هنوز هم برداشت آن ها از دموکراسی به عنوان پدیده ای غربی است نه حاکمیت مردم افغانستان؛ حکومت افغانستان یک برنامه ای منظم آگاهی دهی عامه را از هنجارهای دموکراتیک در مناطق دور دست که دست رسی به رسانه ها ندارند روی دست نه گرفته اگر همکاری مردم با تروریستان و دهشت افکنان نه باشد دیگر جایی برای دشمنان وجود ندارد.
نتیجه: از آن چه که بر شمردیم روشن گردید که گزینه های فوق در مدت حکومت حامد کرزی ملی نگردیده یا هم بسیار ضعیف بوده؛ در موارد امنیت و صلح کدام آسیب شناسی جدی صورت نگرفت و گرنه این همه فرصت ها از دست نمی رفت.

۱/۲۵/۱۳۹۳

حکومت حامد کرزی؛ بی اعتمادی مردم

دوران پساطالبان و دهه دموکراسی در اوایل، به کمک نیروهای بین المللی امنیت نسبی به وجود آمد، مردم به آینده امید وار بودند فکر می کردند که در مدتی نه چندان زیاد شاید امنیت کامل توسط حکومت کرزی نهادینه شود، ولی با گذشت زمان، ناامنی بیشتر شد، حملات انتحاری و انفجاری افزایش یافت؛ در این مقطع از زمان اعتماد مردم از حکومت سلب شد. در انتخابات شانزده حمل سال 1393 هم تیم که گفته می شد مورد حمایت حمایت ارگ است، از طرف مردم استقبال نه گردید چون مردم با خون و پوست شان رفتار سیاست های حکومت فعلی را آزموده اند و هر تیم و حکومت که سیاست کرزی را اتخاذ کند بین اکثریت مردم جای گاهی ندارد؛ در این مقاله ما که چند دلیل برای بی اعتمادی مردم از حکومت حامدکرزی را بر شمرده ایم:
الف) انعطاف پذیری بیش از حد در برابر مخالفان: حکومت حامد کرزی در برابر مخالفین مسلح بیش از حد مصلحت گرایی را پیشه کرده، طوری که بارها و بارها از طریق رسانه ها، حامد کرزی یا تلویزیون ملی در تبلیغات صلح و آشتی، طالبان را برادران ناراضی خطاب نموده و آن ها را دعوت به مصالحه کرده، دعوت های که همیشه یک طرفه بوده طالبان هیچ گاهی از صلح و سازش به حکومت حرفی به میان نیاورده، همواره کشور را اشغال شده خطاب کرده و اعلان جهاد علیه حکومت صادر نموده اند؛ و اما حکومت افسار گسیخته کرزی، نه توانست یک استراتژی و یک تاکتیک معقول و کارآمد را در مقابل طالبان اتخاذ کند روی این جهت رفته رفته جرات گروه طالبان بیشتر شد و حملات آن ها حتی در پایتخت افزایش یافت، به بحران افزوده شد، ولی حکومت کرزی به خاطر که جوابی برای گفتن در برابر مردم نه داشت حملات را به دوش خارجی ها و نیروهای بین المللی انداخت، اما سیل نارضایتی مردم از حکومت مرکزی سبب شد که فعالان مدنی و سازمان های غیر دولتی دست به اعتراضات بزنند و حتی تحصن کنند؛ مصلحت گرایی های بیش از حد حکومت کرزی و سیاست های نامعقول آن در برابر مخالفین عده ای را واداشت تا که اتهام همسویی کرزی را با طالبان مطرح کنند، سیاست منفعل مرکزی در تمام جهات سیاست های داخلی و خارجی نه محتاطانه گام برداشت و نه آگاهانه کارکرد.
ب) تبعیض عریان: آن چه که آشکار و هویدا است این است که قربانی اصلی این بازی های سیاسی حامدکرزی، اقوام محروم بوده، مثال زنده و گویای این مورد مناطق صد در صد امن هزاره جات است، جامعه جهانی و مردم دنیا شاهد و گواه هستند که با آمدن دهه دموکراسی و مردم سالاری، مردم مناطق هزاره جات بیش از هر جای دیگر به انتخابات سهم گرفتند، بی اندازه پرشور و آگاهانه حرکت کردند، در حقیقت باید به پاس این مشارکت وسیع مردم آن دیار کارهای حداقل صورت می گرفت، ولی قضیه برعکس شد، مناطق که اکثریت آن به ارزش های مردم سالاری باور نه داشتند، آن را پدیده ای غرب می دانستند، در انتخابات سهم اندکی گرفتند، ولی بودجه های هنگفت و بی حساب برای آن مناطق سرازیر شدند، جای تعجب این جا است که هر چه که طالبان آبادانی این مناطق را مخروبه کردند بازهم بودجه های بعدی اختصاص داده شد؛ این ها مسایل آشکار و روشن تر از آفتاب است، تبعیضات از این دست را در کابل می بینید در توزیع برق و در قیر ریزی های سرک های اصلی و فرعی، که با تاسف از طرف حکومت اعمال شده است.
ج) افزایش بیکاری: در هر جامعه مردم سالار، مردم حق دارند که از شخص اول مملکت خواهان کار و ایجاد کارخانه ها شوند، به خاطر که انتخاب رئیس جمهور به دست همین مردم است، رئیس جمهور منتخب، اشتغال زایی و کارهای بنیادی مطابق نیازهای اجتماعی را در صدر کارهای دوران ریاست جمهوری اش قرار دهد، شوربختانه که در حکومت کرزی اصلا فکری به حال مردم فقیر و بی همه چیز نه شده، عده ای کثیری از مردم برای نفقه ای عیال، ساعت ها منتظر کار در چوک ها می مانند و در آخر هم بدون کدام دست آورد به خانه باز می گردند، اما ارگ و ارگ نیشینان در فکر برادران ناراضی بودند و هستند که چه گونه آن ها را در قدرت و حکومت سهیم بسازند؛ حیات اجتماعی در دوران یک دهه و اندی حکومت کرزی بسیار ضربه دید این مدت یک مدت کوتاهی نه بود فرصت بسیار بود اما اندک کاری زیر بنایی برای جامعه متاسفانه صورت نه گرفت.
د) فساد اداری: در حکومت فعلی فساد به حد آخرش رسیده، افغانستان در رده ای فاسد ترین کشور دنیا قرار گرفته، با این که اداره ای عالی مبارزه با ارتشا و فساد اداری هم تاسیس شد بازهم چیزی از فساد کم نه شد و فساد هم چنان دوام پیدا کرد، این امر نشان دهنده ای آن است که در حکومت اصلا اراده ای مبارزه با فساد وجود ندارد، هر آن چه که است فقط شعار مبارزه با فساد است؛ فساد در هر جامعه ای بی اعتمادی مردم و توده را به دنبال دارد، طبیعی است که وجود فساد گسترده، نشان دهنده ای تیم فاسد و بی اراده است، که دیگر شانسی برای آزمایش این تیم وجود ندارد، جامعه از این گونه حکومت فاسد روگردان می شوند و در نتیجه یک خلا بین مردم و دولت به وجود می آید.
نتیجه: از آن چه که گفته آمدیم به این نتیجه می رسیم که حکومت حامدکرزی در مسایل مختلف امنیتی، اقتصادی و… کارآمد و موثر نه بوده؛ در برابر دشمنان مردم افغانستان تاثیر پذیر بوده تا این که تاثیر گزار باشد؛ دوست و دشمن در بطن حکومت کرزی تعریف نه شد سخن گوی شورای عالی صلح «اسامه بن لادن» را شهید خطاب کرد، جنازه ای یکی از اعضای طالبان از پاکستان توسط هلیکوپتر در افغانستان آورده شد و دفن گردید؛ عده ای از طالبان از زندان بگرام به بهانه های مختلف آزاد شدند؛ که باید قدرت حاکم، از دشمنان مردم افغانستان تعریف مشخصی می داشت تا می توانست برای ریشه کن کردن دشمن، برنامه های را روی دست بگیرد؛ علت دیگر بی اعتمادی مردم از حکومت کرزی، بی عدالتی ها و عدم رعایت توازن در انکشاف ولایات است که حقوق کثیری از ساکنان این سرزمین زیر پا شد و در بعض مناطق حتی یک کیلومتر سرک قیر ریزی شده وجود ندارد؛ از طرف افزایش روز افزون فقر و بیکاری به بی اعتمادی به حکومت افزوده، تدبیر و چاره ای برای کاهش فقر و بی کاری سنجیده نه شد، برنامه های موثر اقتصادی در جهت بهبودی اوضاع اقتصادی مردم طرح نه گردید، بودجه های کلان و هنگفت از طرف ادارات مصرف نه گردید؛ میلیاردها دالر سرازیر گردید به نسبت وجود فساد بی اندازه در ادارات، معلوم نه شد کجا به مصرف رسید. این ها روی هم رفته سبب شد که دیگر مردم به حکومت مرکزی و سیاست های آن بی باور شود.

۱/۱۹/۱۳۹۳

مشارکت وسیع سیاسی مردم در انتخابات؛ پیام ها و هشدارها:

روز شنبه شانزدهم حمل انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی در افغانستان برگزار گردید، با این که اوضاع جوی در اکثر مناطق مناسب نه بود ولی مشارکت مردم به شکل وسیع و فراگیر بود،  گر چه مشکلاتی وجود داشت مثل کمبودی اوراق رای دهی و... که به کمیسیون مستقل انتخابات ارتباط می گرفت، این مشارکت وسیع سیاسی حاوی چند پیام مهم است که بعض آن را ما در این نوشتار می نگاریم:
1) جواب رد در برابر خواسته های بی رمق دشمنان: آن چه که در سال های گذشته شاهد بودیم که بار ها طالبان و حزب اسلامی حکمتیار انتخابات را تحریم کرده بودند و از مردم مسلمان افغانستان خواسته بودند که در انتخابات اشتراک نه ورزند؛ اما مشارکت همگانی مردم در انتخابات و رفتن به پای صندوق های رای واقعا پیام جدی و رد قاطع به این ها بود که مردم افغانستان از جنگ و انحصار گرایی قدرت خسته شده اند می خواهند حکومت و قدرت به مردم انتقال پیدا کند که خود توده حاکم شان را انتخاب کنند، نشان دادند که منافع مشترک همه اتباع افغانستان در گرو همین انتخابات است و بدیلی برای نظام فعلی وجود ندارد، اشتیاق و شور انتخاباتی سبب شد که آن احساسات کاذب دشمنان از بین رفته و به آن ها فهماند که در متن جامعه جایگاهی ندارند؛ مشارکت همگانی مردم یک بار دیگر حیات نظام سیاسی فعلی را تضمین کرده و فهماند که سکه ای طالبانی و حکمتیاری از رونق افتاده و مردم از حکومت آن ها رو گردانند و بالاخره ثابت ساختند که خواسته های ملت با خواسته ها، امیال و منافع طالبان و حزب اسلامی حکمتیار و دیگر گروه های افراطی در تناقض بنیادی قرار دارد.
2) باورمندی مردم به ارزش های دموکراتیک: شاید در اکثر کشورهای جهان که حالا متمدن و انکشاف یافته هستند، مردم خیلی زود به ارزش های دموکراتیک پی نه بردند زمان طولانی را طی کردند تا که به ارزش های دموکراتیک باورمند شدند؛ اما در افغانستان که در دوران گذار از جامعه سنتی به جامعه دمکراتیک است، شرکت فعال مردم در این دور انتخابات نمایان گر این بود که مردم برای یک گذار موفقیت آمیز از وضع فعلی به جامعه بهتر و مترقی آماده اند و خیلی زود به مدارج بالایی از توسعه سیاسی و شهروندی می رسند، این مشارکت گسترده، نشان ارج گزاری مردم به دموکراسی است، دیده شد که تهدیدات مخالفین زیاد بود و اینکه طالبان و دیگر دشمنان مردم تبلیغات به راه انداخته بودند که دموکراسی یک پدیده ای غربی و ضد دینی است، و تاکید کردند که مردم نه باید به انتخابات اشتراک ورزند، خوش بختانه که دور از انتظار، باورمندی مردم به ارزش های دمکراتیک بیشتر از گذشته افزایش یافته است و خیزش مردمی نماد بارز باورمندی به هنجارهای دمکراتیک است. 
3) باورمندی مردم به فردای بهتر:
در دور انتخابات گذشته دهه دموکراسی در اوضاع و احوال زندگی مردم خیلی بهبودی به وجود نیامد یعنی در مدت حکومت حامد کرزی یک کار بنیادی صورت نه گرفت، شاید به نظر می رسید که این بار به نسبت این که کاری برای خوب شدن زندگی مردم صورت نه گرفته مردم کمتر اشتراک ورزند ولی دیدیم که اشتیاق و شعف مردم بیشتر از گذشته بود مردم می خواهند به فردای بهتری برسند، به امید گشوده شدن یک افق نوین در کشور، در انتخابات شرکت ورزیدند، گرچه اعتماد مردم از حکومت فعلی سلب شده بود اما باور مردم نسبت به مردم سالاری هیچ گاهی کم نه شده بلکه افزایش یافته، باید هم چنین باشد چون حکومت مردم است باید خودشان مدیریت کلانی اجرایی کشور را خانه تکانی کنند، تا به یک حکومت مطلوب خودشان دست پیدا کنند، سلب اعتماد مردم از یک حاکم نه باید موجب سلب اعتماد از نظام گردد؛ روی این جهت است که مردم افغانستان از نظام مردم سالاری نومید نه شده اند و خواهان زعیم بهتر هستند که این اعتماد مردم و مشارکت همگانی و حضور ملت در صحنه های سیاسی و در انتخابات خود به خود در توسعه سیاسی کشور هم کمک بزرگی است.
4) ملت سازی: ملت افغانستان متشکل از اقوام مختلف و مذاهب مختلف است، بارها و بارها دشمنان آن سوی مرز از این شکاف ها سوء استفاده کرده و هم وطنان را به جان هم انداخته بودند، که با تاسف این جریان تا حال هم به شدت دنبال می گردد، به نظر می رسد که حضور اقوام مختلف در صحنه های سیاسی و مخصوصا در زمان انتخابات، نماد وحدت و همدلی اقوام افغانستان است، همه در روز رای دهی در مراکز رای دهی حاضر شدند بدون این که تبعیض و تعصبی در کار باشد به کاندیداهای مورد نظرشان با در نظر داشت لیاقت و درایت رای دادند، همه ای اقوام، انتخاب زعیم آینده را برای مدیریت کشور به عهده گرفتند، و به کسانی که به طبل تفرقه می کوبند و آتش تعصب را شعله ور می سازند، جواب منفی داده و اتحاد و انسجام شان را تثبیت کردند، و مردم دنیا شاهد بودند که مردم برای آشتی ملی و تنش زدایی گام بر می دارند به همزیستی و همدلی به سوی افغانستان مترقی از طریق مردم سالاری در حرکت هستند.

۱/۱۴/۱۳۹۳

مردم سالاری؛ چالش ها و آسیب ها:



در افغانستان از گذشته های بسیار دور به این طرف حکومت به شکل موروثی و شاهی بوده، بعد از درگذشت یک پادشاه باید یکی از اعضای خانواده ای آن حاکمیت را به دست می گرفت، در چنین دوران و مقاطع زمانی بوی از آزادی به مشام مردم نه می رسید، طاعون استبداد و خودکامگی به شکل بارز آن وجود داشت، حکومت هم به شکل انحصاری مختص یک قبیله و یک قوم مشخص بود، اقوام دیگر حق ادعای قدرت و حاکمیت را نه داشتند، ولی در دهه دموکراسی و مردم سالاری این طلسم دیکتاتوری شکسته شد، حق حاکمیت و قدرت به مردم داده شد، طبیعی است که روند مردم سالاری دچار آسیب ها چالش های فراوانی است که از جمله عدم امنیت مانع بزرگی سر راه انتخابات است اما ما گذشته از مسایل امنیتی قوم گرایی، عدم آگاهی مردم، و عدم پذیرش رقبای سیاسی را در این جا مانع مردم سالاری دانسته ایم:
الف) معضله ای قوم گرایی: بدیهی است که در هر کشوری که تازه به مردم سالاری حاکم می شود، ملیت گرایی، نژاد گرایی بزرگ ترین مانع سر راه مردم سالاری می باشد، مردم سالاری در ممالک عقب مانده به تدریج شکل می گیرد، که این امر در ممالک که امروز متمدن و پیشرفته هستند، هم تجربه شده، در ایالات متحده ای آمریکا در اوایل یا شصت و چند سال قبل نژاد گرایی به حد بسیار بالایی وجود داشت، سیاه پوستان حرمت و کرامتی نداشتند... ولی به تدریج به مرور زمان حساسیت های نژادی فروکش کرد، اصل شایسته سالاری حاکم شد. در افغانستان متاسفانه بحث قومی، زبانی، سمتی و... بسیار داغ است که در مسایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این مشکل به وضوح دیده می شود، هر سیاست مداری به شیپور قومی و مذهبی می نوازد به طبل نژاد پرستی می کوبد، این نوع سیاست، دموکراسی را در مسلخ ابتذال به قربانی می گیرد و این بزرگ ترین آسیب به نظام مردم سالاری است، در نظام مردم سالاری بحث قوم، لسان، مذهب و سمت مطرح نیست، اصل شایسته سالاری مورد بحث است، هر که شایسته حاکمیت باشد باید انتخاب گردد، خواه پشتون باشد، تاجیک باشد یا از اقوام دیگر، اما وضعیت موجود کشور ما حاکی از آن دارد که اقوام پشتون هیچ گاهی به قوم تاجیک و هزاره و... رای نه دهند، یا بالعکس... این جا است که افراد کاندیداها هم مجبور می شوند که سران قبایل و اقوام صاحب نفوذ را به حیث معاون شان انتخاب نمایند، اگر چه این معاون سواد کافی نه داشته باشد، یا از درایت و مدیریت چیزی نه داند فرقی نه می کند مهم آن است که این معاون با خود رای میلیون ها انسان را دارد، اما این که چرا این افراد بیشتر صاحب نفوذ هستند باید اعتراف کرد که شاهکاری این افراد در کشتن و حذف اقوام دیگر بوده، یعنی در یک زمان شرایطی به وجود آمد که سران قبایل و مذاهب به جان هم افتادند فرماندهان و سران اقوام شاهکاری کردند عده ای از طرف مقابل تبعه افغانستانی را از دم تیغ گذراندند و به هم تباران خود نزدیک شدند؛ بنا براین بحث قوم گرایی در شرایط حاضر چالش بزرگ فراراه دموکراسی است.
ب) عدم آگاهی مردم: در نظام دموکراسی حکومت از آن مردم است این مردم هستند که می توانند سرنوشت بهتری برای خودشان رقم بزنند، و سرنوشت خوب از آن ملتی است که بتواند راه و مقاصد مردم سالاری را بداند، از دموکراسی و حق حاکمیت خویش اطلاع داشته باشد، گذشته از همه این امر را خوب درک کند که مردم سالاری چیست؟ اگر ملتی توان درک و اطلاع از دموکراسی را دارا شدند آن زمان است که بدون کدام دغدغه ای به پای صندوق های رای رفته و به فردای خویش اطمینان پیدا می کنند چون از مردم سالاری درک و اطلاع داشته اند و مطمئین اند که اشتباه نه می کنند؛ متاسفانه در افغانستان درک و اطلاع از دموکراسی به حد بسیار پایینی وجود دارد، به خاطر که اکثریت مردم افغانستان به دلیل گذشته سیاه و تاریک سه دهه نتوانستند علم بیاموزند، سواد خواندن و نوشتن پیدا کنند، مخصوصا قشر آسیب پذیر جامعه یعنی زنان، که اصلا از نظام مردم سالاری چیزی نه می فهمند، در تصمیم گیری های سیاسی شان کوچک ترین درک واطلاعی ندارند، فقط تابع بزرگ خانواده هستند... این عدم درک و اطلاع از دموکراسی سبب می شود که قسمت اعظم مشارکت سیاسی به چالش کشانیده شود، چون شناخت و اطلاعی برای قشر عظیم این مردم میسر نه بوده، بسیاری از مردم از سرنوشت فردای خود خبر نه داشته، برنامه ها و طرح های کاندیداهای ریاست جمهوری را نه فهمیده یا اصلا بود و نبود فردای بهتر و انتخابات برایش مهم نه بوده
ج) عدم پذیرش نتایج انتخابات از سوی رقبای سیاسی:
در نظام دموکراسی در وقت نبردها و مبارزات انتخاباتی به شکل آرام صورت می گیرد، هیچ کاندیدی حق حملات لفظی علیه کاندیداهای دیگر را ندارد، و نه باید هم چنین باشد، در کشور ما با تاسف که در نبردها و کاروزارهای انتخاباتی اخلاق رقابت سیاسی به حد صفر سقوط می کند، هر کاندیدا و حامیان آن ها در صدد پیدا کردن نقاط ضعف طرف مقابل هستند که این پدیده را در همین انتخابات در اواخر مبارزات دیدیم، اخلاق رقابت سیاسی در جریان نبردهای انتخاباتی وجود ندارد؛ از طرفی، طبیعی است که در انتخابات، یک کاندید برنده است و بقیه بازنده هستند، ولی این اعلان نتایج برای بقیه غیر قابل پذیرش است گر چه یک کاندیدای ضعیف هم طرف مقابل باشد، یعنی پذیرش نتیجه انتخابات برای رقبای یک کاندید مشکل است، چنان چه دیدیم در این اواخر یکی از کاندیداها در رسانه ها هشدار داد که این دفعه اگر تقلب صورت گیرد ما قرار و آرام نه خواهیم نشست، روی این جهت است که دموکراسی را بززگ ترین ضربه می زنند، این ها در صورت انتخابات را می پذیرند که به نفع او رقم بخورد اگر کسی دیگر انتخاب شد قابل قبول نیست حتما تقلب است باید حق خود را ولو از دم تفنگ باید بگیرد آن زمان است که جنجال های سیاسی صورت خواهد گرفت؛ مردم افغانستان هم به این کاندیداها اعتبار و اعتماد ندارند و سخت نگران اند که مبادا جنگ ها جدل های دوران گذشته تکرار شود....