۸/۱۴/۱۳۹۲

محرم و اصلاح گری

سلام دوستان خواننده:
سال گذشته به بهانه آمدآمد ماه محرم نقدی نوشتم بر روند عزاداری در افغانستان که در دنیای حقیقی مجازی واکنش دوستان خوبم متفاوت بود:
2) گروهی از دوستانم برداشت و تلقی روشنفکرانه از این نقد کردند و خوشحال شدند
3) جمعی از دوستانم با تعریض و کنایه به تکفیر و تفسیق و زدن برچسب های روشنفکری و سکولاریستی متهمم کردند،چنانکه رسم مسلمانی ماست
3)گروهی اندک این کار را واقع بینانه بدور از تلقی متحجرانه و روشنفکرانه تقدیرکردند
من بیخیال همه چیز "بارملامت دوستان را بدوش کشیدم" و بربخت سیاه تحجرو روشنفکری درود فرستادم این سال هم این مقاله را با کمی زیادت و اضافه خدمت شما تقدیم می کنم "چه قبول افتد و چه در نظرآید"

_______________________________________________
بنام خدای اصلاحگران:
جامعه بشری در هر محیط و جغرافیای که هستند از خودشان دارای رسوم،آداب و سنتهای مختلفی می باشند که این سنتها نسبت شرایط زمانی و مکانی به مرور زمان اختراع شده که هرمحیطی دارای فرهنگ خاصی هستند ، حاکمیت و نقش سنتهای "حسنه و سیئه"در این جوامع بسیار برجسته است ، مردم هم در این گونه جوامع به اساس همان رهنمودهای بجامانده از نیاکان خود عمل می نمایند،طبیعی است که رسوم و سنتهای نیک و یا خرافی ریشه ای محکمی در بین یک قوم و منطقه و جغرافیای خاص دارد شوربختانه سنت ها همیشه خرافاتی و ساخته و پرداخته یک مشت جهال بوده که پیروان این سنت ها حفاظت آن را وجیبه ای تک تک شان می دانند، سنت شکنان را اجازه ای نقد و اصلاح نمیدهند....
در حوزه اصلاح و اصلاحگری در بین جامعه اولین مصلحین در نگاه دینی، پیامبران بودند که با کارنامه های مشخص "بینات ، کتاب و میزان" دعوت و اصلاح را شروع کردند، در مقابل خرافات ایستادند، باسنتهای زشت و ناپسند مبارزه کردند مردم را بسوی خدای متعال فراخواندند به تعقل و تدبر تشویق کردند، اما نه تنها تحقیر و توهین شدند بلکه جمعی به صلیب کشیده شدند ، برخی بطور بیرحمانه از دم تیغ گذشتند...مصلحان بزرگ اجتماعی هم دل خوشی از اجتماع نداشتند سقراط وار جام شوکران سرکشیدند محاکمه شدند...
دین اسلام هم وقتی ظهور کرد که جامعه عرب آمیخته به انواع اوهام و خرافات بود طی زحمات بیست و سه ساله پیامبر بزرگ اسلام از عربستان فراتر نرفت،مانع اصلی همان میراث نا میمون نیاکان شان بود...
بعد از درگذشت پیامبر بزرگ اسلام در اثر فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی کم کم حاکمان مثل یزیدبن معاویه می خواست مسیر دین اسلام را به انحراف بکشاند،رسما دشمنی اش را با حضرت محمد ص و آل محمد اعلان کرد معاویه که وی را به جای خود به عنوان خلیفه مسلمین معرفی کرده بود امام حسین(ع) بعنوان یک مصلح و بیدارگر با یزید مخالفت کرد و فرمود که اگر"یزید حاکم شود باید فاتحه اسلام را خواند" کارنامه ،خط مشی و انقلابش را بگوش جهانیان رسانید آنگاه که فرمود"جز این نیست من برای اصلاح در امور امت جدم قیام کردم" امام قیامش را انحصار کرده در طلب اصلاح ...او در یک قیام جاودانه اش صفحات تاریخ را ورق زد و چهره های یزیدیان را بهمه نشان داد مبلغان انقلاب و پیام رسانان بعد از حادثه کربلا همان اسیران اند که اجازه ندادند واقعه کربلا را وارونه جلوه داده شود،زینب، زین العابدین و بقیه هرکدام "حفیظانه و علیمانه" اهداف امام را بیان کردند"قویّانه و امینانه" بازگو کردندو "زیبایی های عاشورا" را بارها تکرار کردند...
عصر امروز با تاسف که مسیر انقلاب و اهداف والای امام حسین(ع)کم کم از مسیر اصلی و اهداف عالیه اش خارج میشود،هدف اصلی امام حسین (ع)اصلاح امور امت مسلمه بود(انماخرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی)در ادبیات عرب لفظ"انما"انحصار را می رساند...یعنی هدف خاص امام هدایت یافتن جامعه از گمراهی بود وبس؛گریه و عزاداری هم جنبه عاطفی و رقت بار آن حادثه بود که البته توام با اصلاح نفس ثواب و فضیلت دارد،عزاداری و گریه ای که عزادار،نفسش به هزاران نوع گناه آلوده است پشیزی نمی ارزد صرف زحمتی است بیهوده عزاداری فرعی بر خود سازی است تاخود سازی نباشد گریه سودی ندارد فلسفه وحکمت اینکه در احادیث از امام رضا و امام صادق آمده که زایر امام حسین(ع)باید عارف و آشنا به حق امام باشد همین است ...ولی در عصرحاضرگذشته از همه چیز دهه محرم فقط یک فرصتی شده برای اینکه همسایه های منابر و مساجد در امان نباشند، انکرالاصوات های نوحه خوان اشعار بی جاذبه ،مزخرف و کفریات شان را تاصبح تکرار کنند برای چه؟
آیا امام حسین(ع)به این گونه مزاحمتهاخشنود خواهد بود؟!
آیا عزاداری همان سینه زدن و قمه زدن است؟!
اصلا ریشه ای سینه زنی و قمه زنی در کجاست؟!
چه کسانی اولین بنیان گذاران این نوع عزاداری بودند؟!
اگر قمه زنی و سینه زنی عزاداری است؛چرا دوران امام زین العابدین(ع)امام باقر(ع)و...رواج نداشت؟!
مسلم است که سروصدا و مزاحمت به خانواده ها مصداق ظلم است، قمه زنی و خون جاری ساختن و نجس کردن مساجد ستم آشکار است و ظلم توجیه شرعی ندارد در فرهنگ و تفکر شیعی قبح ظلم عقلی است یعنی بدون اینکه شریعت ظلم را زشت بیان کند از نگاه عقل سلیم ستم نارواست ، ولی ماهستیم که فضیلت و رذیلت را نفهمیدیم،سنت های قومی و سیاسی را با احکام شرع تفکیک نتوانستیم،ازدین اسطوره و هیولایی ساختیم برای اضرار به عوام،مذهب را به دست یک عده افراد بی نماز و لاابالی دادیم که هرچه دل شان شد در دهه محرم بکنند،این خود ماهستیم که تعقل و خرد گرایی را زیر پاکردیم راه را برای گرم شدن بازار خرافه پرستان هموار کردیم ، خیال می کنیم جهانیان متوجه سینه زنی ماهستند و به مذهب ماروی می آرند در حالیکه اصلا توجه نداریم که همسایه های ما از خاطر کارهای مذهبی ما بیخواب شدند از آه و ناله ای غریبان و مسکینان بی خبر ، کم کم داریم فاتحه مذهب را می خوانیم،باکدام مجوّز صدای بلندگوهای مساجد را تادرجه آخر بالاکنیم؛؟!
مگررسول خدا درحدیث متواتر لفظ ومعنی نگفته که :المسلم من سلم المسلمون عن یده ولسانه (مسلمان کسی است که دیگران ازدست وزبان او درامان باشند.)
تاکی متوجه نشویم که درلباس مذهب کارغیردینی انجام می دهیم به بهانه کمک به امام حسین(ع)کاریزیدی انجام می دهیم؛!
به عوض که به کعبه مقصود برسیم به ترکستان می رویم؛
"رونق مسلمانی" ما بقول سعدی با این نوع عزاداری از بین خواهد رفت ؛ نفرین هزاران نفر متوجه ماخواهد شد!
این روند عزاداری خیلی تاسف باراست که باید درچنین روند تعزیه خوانی خاتمه داد به این سرو صدا و آزار اجتماعی باید نقطه پایان گذاشت ؛درجامعه که هزاران مشکل درخانواده های فقیر وجود دارد مادیگه نباید به مشکلات شان بیفزاییم حداقل اگر به مشکل شان توجه نکنیم،ماکه تنها به این محله متعلق نیستیم دیگران هم حق دارند آرام باشند.
باید نظم عزاداری تغییر داده شود عزاداری آگاهانه باشد چنانچه در زمان امام صادق (ع) و امام باقر(ع)ودیگر امامان اجرا می شد؛ شاعری را می آوردند که واقعه ای کربلا را بشکل شعری و مستند می خواند و بقیه گریه داشتند نه همسایه ها در آزار وشکایت بودند و نه امامان به این امر راضی بودند؛ تا در زمان صفوی ها نظم عزا تبدیل شد به یک سینه و نوحه خوانی و بازاری که بدبختانه رنگ دینی زده شد... که از آن به بعد هرکه با نوحه وقمه زنی مخالفت کرد به تیغ و رگبار تکفیر بسته شد و" شهره شهر شد" این عصر ما هم این نوع عزاداری تابویی نیست که شکسته نشده باشد اما با تاسف چون مهار وافسار این دین بدست عده ای ملانما ها وسردمداران دینی است؛ که راه تامین مادی ومعاش حرام شان ازاین راه است یک مشت عوام را باید باتردستی و انواع نیرنگ فریب دهد تا بتواند یک دوروز راحت زندگی شان را بگذرانند؛ بایدسکوت کنند ولب نگشایند تااین گداطبعان ناپرهیزگار ازآسمان تجارت بزمین حقارت کشیده نشوند؛باید روی چشم عوام خاک زد تانفهمند و...
حاصل کلام اینکه : اصل گریه و عزا برای شهدای سال شصت ویک هجری در فرهنگ شیعی یک امر مسلم است که نباید تجلیل از روز عاشورا را به بهانه های دیگر تجلیل کنیم که چون موسی از چنگ فرعون نجات یافته یا ....و دراین باره نصوص و مستندات فراوانی از امامان معصوم(ع) رسیده ولی شکل و شیوه عزاداری مثل عصر حاضر نبود مثل سروصدا و راه را بروی عابرین بند کردن و مشکلات اجتماعی خلق کردن با اهداف عاشورا مستقیما در تضاد است؛ هدف کلیدی عاشورا و محرم اصلاح است ؛ وقتی توانستیم از هوای نفس خود ما را نجات بدهیم آن وقت هم گریه ای ما ثواب دارد هم عزاداری ما پاداش خواهد داشت نه اینکه از روزه و نماز و تقوای الهی خبری نباشد...جامعه اسلامی باید همان نداهای مظلومانه طلب یاری امام حسین(ع)را در هر عصری از حلقوم مظلومین که در حیطه و چند قدمی ما قرار دارند بشنوند مقصود از شعار "کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا"همین است...ولی ماچه کردیم عاشورا را خلاصه کردیم به آویختن پارچه ها و سرک بندان و...از عاشورا تبلیغ کردیم به سینه زنی و شعارهای مزخرف که بقول شهیدمطهری شعور مارا هم گرفت.

۵/۰۷/۱۳۹۲

امام علی(ع) ومردم کوفه

.
کوفه یک پارچه ماتم است هرکس از همدیگر احوال خلیفه را سوال می کند!!!
اما چشم ها و دیده ها بخانه امام دوخته شده!!!
صدای هق هق گریه های خانواده ای امام علی (ع)به اندوه مردم کوفه افزوده است!!
مردم کوفه دلتنگ اذان علی اند!!
بیچارگان بیوه زنان در انتظار نان آوردن!
چه انتظار سختی؟!!
کاش قاصدکی خبر را به خرابه نشنینان می رسانید!!
که دیگه این همه بی نوا منتظر نمی ماندند!
منتظر آب ونان!!
منتظر نوازش دست های مسیحایی!!
چه روزگار غریبی است؟!! همه در انتظار!!
یکی انتظار بهبودی آقا یکی در انتظار آذوقه!
کسانی هم خوشحال!
خلیفه ای مسلمین چه خون دلها که از دست جماعت جاهل نکشید؟!!
طعنه ها!! سرزنش ها پای منبر وعظ!!
دل امام را سوزاند دعا کرد: خدایا علی را ازاین مردم بگیر!!
این مردم دیگه لیاقت علی را ندارند!! اینان اشباح الرجالند!!
همچ الرعاعند هر طرف زور باشد همان طرفند!!
علی دل تنگ یک عده مردم فقیر! اما خوشحال از رستگاری! از خلاصی از دست مردم نادان!
مردم که فرهنگ بشدت جاهلی را بخودشان یدک می کشند!!
آنگاه که علی فرمود: ازمن سوال کنید پیش ازآنکه ازبین شمابروم... بی فرهنگی بپاخواست گفت بگو چند تاموی به سرو ریش من است!!
آری!این آدم ها بود که دل خلیفه را بتنگ آوردند امام به یکی ازیارانش(عمرو بن حمق)فرمود کاش صد نفر مثل توداشتم!!!
آسودگی علی از این جاست اما تحمل امام هم قابل وصف نیست بخاطر کمک به فقرا هرگونه اذیت و آزار را بجان خرید!!
حالادیگه بین بستر و خانواده کنار او غمگنانه سرود وداع را زمزمه می کنند!!
امام نگاهش را تقسیم می کند گاهی به صورت امام حسن گاهی صورت امام حسین وگاهی هم...
لحظه بلحظه به دیدار یار نزدیگ می شود می خواهد وصیت کند:
اوصیکم بتقوی الله ونظم امرکم
پیام عبادی سیاسی است که هردو ملازم هم کنارهم دنیای اسلام را به شگوفایی خواهد رساند

۴/۱۶/۱۳۹۲

تناقش آشکار حمایت غرب از مخالفین سوری و جمهوری اسلامی ایران از حکومت سوری

در طول تاریخ بشر و سر زمین خاکی همواره کسب قدرتها سر لوحه ای کشور ها بوده و  این امر سبب  شده که حقوق افراد مظلوم پایمال ستمگران تاریخ قرار بگیرد اما استعمار و استعمارگران در زمان های زود رخت می بست و استعمار جدید با لباس وفرم جدید بمیان می آمد ... درعصر حاضر هم بهرنحوی استعمار و استحمار وجود دارد به بهانه های دموکراسی آزادی بیان مبارزه باتروریزم... ولی شعار دهندگان هرگزصادق نبودند و نخواهند بود،نجربه های تلخی از دوران استعمار هنوز در کام کشورهای فقیر وجود دارد مثل غارت منابع حیاتی و زیر زمینی بعض کشور ها را هیچ گاهی تاریخ ازیاد نخواهد برد.
بهرصورتش ما آنچه دراین نوشتار می خواهیم بگوییم این است جنگ وکشتاری که در سوریه ادامه دارد نتیجه مداخله و استعمار غرب وشرق  است ... کالبد شکافی این جنگ و جدال نیاز به یک تحقیق همه جانبه نیاز دارد به نظرمن آنچه درسوریه می گذرد در واقع جنگ ابر قدرتها است هر قدرتی می خواهد که افراد خود شان را در سوریه سر قدرت بیارند... من از پی گیری بعض حوادث در خطه سوریه در یافتم که تشنه گان قدرت  بلاک شرق وغرب اروپا و آمریکا یک طرف قضیه روسیه چین و کوریا ی شمالی ایران طرف دیگر قضیه ... این به  این معنی است که افرادی که در راس قدرت اند مثل بشار اسد نمی خواهد که غرب د ر مناطق خاورمیانه نفود داشته باشند ... تناقض آشکار غرب در طرف دیگر این جدال ومعرکه است ازیک طرف شعار وسر لوحه ای شان مبارزه با تروریزم است ازطر ف دیگر از مخالفان بشار اسد که جبهه النصره وامثال آن از افراطیون مذهبی استند بشدت حمایت می کنند سر قدرت آمدن مخالفان سوری یعنی تقویت تروریزم ... 
ولی واقعیتش استفاده ای سوء از باورهای انسانی انسانهای سرزمین سوریه واقعا نگران کننده است،چنان دوطایفه ای مذهبی شیعیان وسنیان را بشدت بین شان بدبینی ایجاد کردند که ترمیم این بدبینی ها زمان دیگر می خواهد که ازبین برود
جمهوری اسلامی ایران هم ازشیعیان سوری پشتتیبانی می کند ... این چه حمایتی است؟ آیا حمایت می کنند که کشته شوند با توجه به اقلیت که درسوریه استند؟ اگر واقعا دلسوزانه حمایت می کنند باید کوشش  صلح کنند بین دو فرقه نه اینکه تقویت ، تقویت علویان سوری از  طرف ایران در واقع نابودی شیعیان سوری است،ازطرفی اگر این باور  واقعا مذهبی بود چرا باحمایت کشورهای سوسیالیستی همراه بود خوب غرب هم کفر است بشدتت باهم درگیرند ... شیطان بزرگش می خوانند این طرف روسیه وچین هم ممالک مسلمان نیستند این چه روندی است ، چه توجیهی وجود دارد؟

۴/۱۱/۱۳۹۲

تحقیق ادبی درباره امیر علی شیر نوایی شاعرنامدار

مقدمه:
افغانستان در دوره های گذشته مهدتمدن ومحل پرورش مردان بزرگی بوده شخصیت های بی نظیری را درجهان اسلام تقدیم نموده است،ازمولانای بلخ گرفته تاابن سیناوفارابی و... افرادیکه همه درچندین رشته تخصص کامل داشته اند،اطلاع ازتاریخ شخصیت های گذشته درهرزمانی یک ضرورت محسوب می شود،زیرابدست آوردن تجربه نیازمند اطلاع ازکارهای پیشینیان است ازکارهای موثرآنها الگو، وازاموریکه آنها را به جایی نرسانده اجتناب کنیم درغیرآن صورت باید اشتباهات آنان را تکرار کرده برویم که دراین جای تردیدی نیست،که دانستن تاریخ گذشته برای آینده بهتر یک امرمهم است،آگاهی از خط مشی شخصیت های سابق درامورسیاست،ادب،هنرو...کاری است که درزندگانی ماتاثیرگذاراست. موضوع تحقیق حاضردرمعرفی شخصیت معروف افغانی امیرعلی شیرنوایی است مردی که استفاده لازم ازعمرش کرده درمدت زندگانی اش هم شعرگفته هم داستان وهم یک سیاست مدارموفق بوده ،دلسوزدراموراجتماع وانواع خصایص که اورازافراد هم عصرش متمایزساخته،باید بدانیم علی شیرنوایی چه قسمی توانسته به این موفقیت های بی نظیرش برسد درعین حالیکه بکارهای سیاسی واجتماعی می پردازد،چندصدجلد کتاب راهم تالیف می کند،اول باید زندگانی اش را بخوانیم تابتوانیم که زحمات که علی شیرنوایی کشیده،الگوقرار دهیم تادرهمه امورات زندگی ما موفقانه وپیروزبمانیم
 اهداف تحقیق:
1-    آگاهی ازتاریخ ادبی،سیاسی واجتماعی دوران امیرشیرعلی نوایی
 2-    آگاهی اززحمات طاقت فرسای امیرعلی شیرنوایی.
 3-    الگوگیری اززحمات وتاریخ زندگانی یک شخصیت موفق مثل علی شیرنوایی
 4-    واطلاع ازتفکراندیشه های سیاست،ادب وهنر درزمان حکومت سلطان حسین بایقرا دروجود وزیردانشمندش امیرعلی شیرنوایی. پیشینه تحقیق: بااینکه امیرعلی شیرنوایی مردبرزگی بوده اما متاسفانه درباره اوچندان تحقیقی مفصل وقابل توجهی صورت نگرفته که بتوان گفت یک تحقیق کامل است دراین اواخر،درجمهوری اسلامی ایران بعضی محققین تحقیقی انجام دادند که به آن صورت کافی نیست،درافغانستان هم درزمینه امیرعلی شیرتحقیقی صورت نگرفته که حقش را اداکرده باشد،مثلادر دهه شصت یک تحقیق خیلی ساده ازطرف دانشکده علوم اجتماعی صورت گرفته که آنهم باتحلیل ها وروی کرده های مارکسیستی به سرگذشت امیرعلی شیربیشترتکیه شده،نه یک تحقیق واقعی از زندگانی وی.
روش تحقیق(ابزارکار):
 1-    کتابخانه
 2-    انترنت
 زادگاه وتولد:
امیرشیرعلی نوایی نظام الدین علی شیرنوایی درهفدهم ماه رمضان سال 844هجری شمسی مطابق سال1414میلادی درشهرهرات متولدشد،پدروی غیاث الدین کچکینه بهادرنام داشت ، یکی از امرای والا مقام عهد میرزا ابوالقاسم بابر پسر میرزا بایسنغر بن سلطان شاهرخ میرزا بن امیر تیمور کوره­گان (سالهای حکمروایی 1452ـ 1457 میلادی) به تاریخ 17 رمضان 844 هجری قمری (مطابق 9 فبروی 1441 میلادی) در شهر هرات دیده به دنیا گشود. علی‌شیر ایام کودکی را در مصاحبت با سلطان حسین میرزا بایقرا (842 ـ 906ﻫ ق) گذرانیده، هر دو همدرس و شاگرد یک مکتب بودند. دوران شاگردی علی‌شیر در هرات آن قدر طول نمی‌کشد، با درگذشت میرزا شاهرخ در سال 1447 میلادی که بی‌نظمی در دستگاه سلطنتی هرات به وجود می‌آید، پدر علی­شیر با خانوادۀ خود و گروهی از همراهان راه عراق عجم را در پیش می­گیرد و مدتی در شهرهای یزد و شیراز اقامت می‌گزیند. در شهر یزد علی­شیر خُرد سال که هنوز در ششمین بهار عمر خود قرار داشت، با مؤرخ و دانشمند بزرگ آن روزگار، شرف­الدین علی یزدی، ملاقات نموده با دادن پاسخهای معقول به­پرسشهای او مورد تحسین و دعای نیک موصوف قرار می­گیرد. این رخداد خاطره انگیز در کودکی نوایی، بدون تردید تأثیر بارزی در شکل گیری شخصیت و بالنده­گی استعداد و قریحت فوق العادۀ او بجا گذاشته، می­توان گفت که شباهت کامل به دیدار مولانا جلال الدین محمّد خرد سال با شیخ فریدالدین عطار و تحقق پذیری بشارتهای آن شیخ بزرگوار در مورد مولانا دارد. پس از گذشت پنج سال (در 1452م) که حکومت خراسان تحت فرمان میرزا ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر میرزا نواسۀ شاﻫ رخ میرزا قرار می­گیرد، در دارالسلطنۀ هرات و اکناف آن امنیت و آرامی حکمفرما می­گردد. با استفاده از فرصت، کیچکینه بهادر (لقب پدر علی­شیر نوایی) نیز با خانواده اش به وطن مألوف آبایی خود بر می­گردد. علی‌شیر که به یاری والدینش در دوران مهاجرت و مسافرت نیز از آموزش و اندوختن دانش لحظه­یی فرو گذار نکرده بود، پس از بازگشت به هرات نیز تحصیل خود را یکحا با برادر رضاعی و دوستش میرزا حسین بایقرا ادامه می­دهد  آموزشهای ابتدایی را درشهرهرات باسلطان حسین بایقرا زیرنظرعلماوفرزانگان دربارآغازکردوبرای فراگرفتن تعلیمات عالی روانه مشهدوسمرقند شد،آموزش علوم شرعی وعقلی مانند:حکمت،منطق، فلسفه وامثال این علوم را پرداخت آنگاه به مثابه یکی ازعلماوفضلای بزرگ شناشخته شد بعدمدتی را درآنجابه تدریس علوم ادبی ودینی گذراند،بعدازآن وارد سرزمین اصلی خود(هرات)شد همان بودکه بزودی درتمام نقاط به نام یک عالم مشهوروپررآوازه شد.([1] ص574-575)
 آغازشعروشاعری: فعالیت ادبی علی­شیر نوایی از همان سنین 15 ـ 16 سالگی آغاز می­یابد. او ، در این مرحلۀ بارز زنده­گی خود در شهر هرات با امیر الکلام مولانا لطفی هروی شاعر ذواللسانین که در شعر ترکی و فارسی زمان خویش سرآمد روزگار بود، ملاقات می­کند، ستایش و تشویق او را نسبت به خود بر می انگیزد ؛ سپس این فعالیتهای ادبی او در سمرقند ادامه یافته در محیط ادبی آن دیار به حیث شاعر شناخته شده مورد اعتنا و احترام همگانی قرارمی­گیرد. امیر علی­شیر نوایی همزمان با فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی خود در هرات که مرحله­یی حساس و تعیین­کننده در زنده­گی اوست، بیش از پیش، جوانان با استعداد و صاحب ذوق را با محبت و صمیمیت دستگیری می­کند. این امیر علم پرور و دلباختۀ دانش و هنر، بیشترینۀ اوقات خود را صرف مطالعه و تحقیق، تألیف و تصنیف و یا صحبت و مباحثه با دانشمندان، ادبا، اهل فرهنگ و ظرفا صرف می­کند؛ به اعمار خانقاه­ها، مدارس، شفاخانه­ها، تسطیح راهها، احداث پلها، حفر جویها، کاریزها، حوضها و دیگر مؤسسات عام المنفعه توجه فراوان مبذول می­دارد.([2] ص23)
 آثار:
آثاراین شاعرفرهیخته را به سه صدوهفتادنوشته اند که ازآن می توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1-اربعین منظوم 2-تاریخ انبیاء به ترکی. 3-تاریخ ملوک عجم به زبان ترکی. 4-ترجمة اللغة الترکیه باالفارسیه. 5-خمسه نوایی که درتقلید واستقبال ازخمسه نظامی سروده وآن پنج مثنوی است به زبان ترکی جغتایی به نام هایی:حیره الابرار،لیلی ومجنون،فرهادوشیرین،سبعه سیاره،وسده اسکندری یااسکندرنامه. 6-خمسة المتحیرین:وآن رساله ای است به زبان ترکی جغتایی درشرح حال عبدالرحمن جامی،بادرنظرگرفتن یک مقدمه،یک خاتمه وسه مقاله بدین نام خوانده شده است. 7- دیوان ترکی غزلیات که شامل چهاردیوان به نامهایی: غرایب الصغر(غرایب النوائب)محتوای اشعارقبل ازبیست سالگی این دیوان مشتمل برششصدوپنجاه غزل،یک مستزاد،سه مخمّس،یک مسدس،یک ترجیع بند،یک مثنوی 148بیتی 50قطعه، و133رباعی می باشد. نوادرالشباب:اشعاری است که حدود20تا35سالگی آن را سروده که مشتمل بر150غزل ،یک مخمس،یک مستزاد،یک مسدس،یک ترجیع بند،50 قطعه ،52معمااست که جمعا5423بیت دارد. بدایع الواسط:اشعارحدود35تا45سالگی است که 650غزل،یک مستزاد،دومخمس،دومسدّس،یک ترجیع بند،یک قصیده،شصست قطعه،ده چیستان است. وفوایدالکبیر:اشعاری است که درسن 45تا60سالگی سروده شده که شامل 659غزل یک مستزاد دومخمس،یک مسدس،یک مثمّن،یک ترجیع بند ،یک ساقی نامه458بیتی ،پنجاه قطعه و85فرد است  8-دیوان فارسی شامل شش هزاربیت.( [3]ص55)     9- لسان الطیر: مطابق تذکُّر خود شاعر، ترجمۀ آزاد مثنوی"منطق­الطیر" شیخ عطار به زبان ترکی جغتایی می­باشد. مطابق روایات، امیر علی­شیر در سنین کودکی به مطالعۀ "منطق الطیر" علاقۀ مفرط داشته و حتّی بسیاری از بخشهای آن را ازبر داشته است.   10- مجالس النفایس: در آن راجع به احوال و آثار (459) تن شاعر و اهل ادب که همروزگارش بوده یا اندکی پیشتر از زمان او زیسته اند، به صورت مؤجز ولی بسیار جامع سخن گفته، آنها را معرفی نموده، در مورد آثار شان نظرات نقادانۀ خودرا ارائه کرده است؛ 11- محبوب القلوب: آن ر ا به نثر آمیخته با نظم نوشته، اثریست اخلاقی و اجتماعی. در این اثر نوایی در بارۀ اصناف مختلف مردم ـ شاهان، امرا، وزرا، قضّات، مدرسان، شعرا، اطبا، دهقانان، اهل بازار و امثال آنها بحث می­کند و در آخر کتاب هم مطالب سودمند و وجیزه­های دلپسند به خامه می سپارد.[4]   12- سراج المسلمین: در باب مسایل فقه حنفی. 13- حدیث­الاربعین: که ترجمۀ منظوم چهل حدیث حضرت پیغمبر اسلام (ص) است. 14- نظم الجواهر: که ترجمۀ منظوم «نثراللآ لی» منسوب به امیرالمؤمنین حضرت علی­‌است. 15- پنـد نامه رسالۀ منظوم کوچک. 16- نسایم المحبّه من­شمائم الفتوه که ترجمۀ:نفحات الانس مولانا جامی با افزایش احوال خلفا و مشایخ ترکستان درآنست. 17- محاکمة اللغتین: رساله­یی­است علمی ـ زبانشناختی که در آن زبانهای فارسی و ترکی مورد مقایسه و مقابله قرارگرفته است. 18-  حالات پهلوان اسد، 19 ـ حالات سيد حسن اردشير، 20 ـ مفردات در فن معما، 21 ـ قصه شيخ صنعان، 22 ـ مناجات نامه، 23 ـ منشأت تركي، 24 ـ ديوان پارسي، 25 ـ منشأت پارسي، 26 ـ ميزان الاوزان، 27 ـ مكارم اخلاق.و...[5]   نمونه اشعاربه زبان ترکی جغتایی: کؤنگلیم اورتانسین اگر غیریغَه پروا ایلاسَه هر کؤنگیل هم کیم سنینگ شوقینه پیدا ایلاسَه اؤزگالار حسنین تماشا ایلاسَه، چیقسون کؤزؤم اؤزگا بیر کؤز هم کی حسنینگ‌نی تماشا ایلاسَه غیر ذکری آشکارا قیلسا، لال اولسون تیلیم قایسی بیر تیل هم کی ذکرینگ آشکارا ایلاسَه ترجمه: دلم آتش بگیرد اگر به کسی غیر از تو توجه کند. همچنین هر دلی (به‌جز من) که عشق تو را داشته باشد. چنانچه چشمانم به جمال دیگر خوبرویان نظر کند، برکنده باد! همچنین هر چشم نامحرم که نظر به جمال تو داشته باشد. زبانم لال باد اگر صحبت از کسی جز تو کند. همچنین هر زبان بیگانه‌ای که حدیث تو کند. غربتدا غریب شادمان بولمَس‌ایمیش ایل اونگا شفیق و مهربان بولمَس‌ایمیش آلتین قفس‌ایچره گر قیزیل‌گؤل بولسه بولبول‌غه تیکَن‌دَک آشیان بولمَس‌ایمیش   ترجمه: غریب در غربت شاد نمی‌گردد. مردم (آنجا) با وی صمیمی نیستند. چنانچه گل سرخ را در قفسی زرین نگه دارند، برایش مأوای مطلوبی نیست و حکم خار برای هزاردستان را دارد. دو شعربه زبان فارسی دری: کلبه ء خمار حسن روی حور جنت را فلک اظهار کرد چون رخ خوب تو دید، از کعبه استغفار کرد وه چه کافر بود آن کز دیر مست آمد برون بهر قیدم رشته تسبیح را زنار کرد باغبان تا کرد تشبیه دهانش، غنچه را در دلم از زخم پیکانها فزونتر کار کرد کلک قدرت حل آن در دورهء ساغر نهاد مشکلاتی را که در نه گنبد دوار کرد رندیش بادا حلال آن کو به عشق مغبچه خرقهء سجاده، رهن کلبهء خمار کرد لعل جانبخشش ز مردم جان به آسانی گرفت سخت خوانیهای من این قصه را دشوار کرد بر سربازار حسنش، خود فروشی را گذاشت یوسف و پیش رخش بر بندگی اقرار کرد دوش چو میمردم ز هجران صراحی خون گریست شمع نیز از سوز دردم خود کشی بسیار کرد مست و عاشق فانی از دیر مغان آمد برون هردو ثابت شد به او، گرچه بسا انکار کرد عالم دیگر عالمی خواهم که نبود مردم عالم در او کز جفای مردم عالم نباشد غم در او نی به روز اشک اسیرانش نماید سیل قتل نی به شب ز آه غریبان کسوت ماتم در او نی ز بیداد فلک در وی دلی با صد الم نی ز شمشیر ستم صد زخم بی مرهم در او نز پریرویان در او خیل همه نا آدمی نی هزاران دیو از جنس بنی آدم در او چون محال است این هوس ای دل سوی میخانه رو زانکه باشد هر سفال کهنه جام جم در او لعلگون می ریز در وی کز صفا و مرتبه سرنگون بنماید این فیروزگون طارم در او آنچنان درکش که گرچه باشد آن جام سپهر یافت نتوان چون ته دوزخ اثر از نم در او تا چنان فارغ شود خاطر ز خوب و زشت دهر کز تخیل باز نتوان یافت بیش و کم در او "فانیا" در وضع گردون پیر مکن اندیشه زانک نکته یی نبود که نبود برخرد مبهم در او([6]ص3)
يك نمونه شعر نوايي در پاسخ به غزالي درباره لعن يزيد: ابوحامد محمد غزالی طوسی عالم شافعی که مدرس مدرسه نظامیه ی بغداد بود فتوایی مبنی بر عدم جواز لعن یزید صادر کرد. غزالی نوشت: «دخالت یزید در کشتن حسین بن علی مسلم نیست و اگر هم باشد قتل نفس فسق است نه کفر، به علاوه ممکن است که یزید توبه کرده باشد و از همهٔ این‌ها گذشته لعن انسان که سهلست، لعن حیوان هم صحیح نیست و رسم لعن و نفرین ناپسند است زیرا که خداوند لعنتگران و ناسزاگویان را دوست ندارد» غزالی هر چند فتوای منع لعن یزید را صادر کرد اما با مسامحه و پرده پوشی بر نابکاری‌های یزید مخالف بود. بر اعتقاد بعضی این فتوای غزالی به خاطر تعصب ناخودآگاه وی بر ضد شیعه و اصرار شیعه بر لعن یزید بود. امیر علیشیر نوایی نیز در پاسخ به غزالي اين دو بيت را سروده است :
ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن
زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش
آنچه با آل نبی کرد او، اگر بخشد خدای
هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش[7]
  دوران امیرعلی شیرنوایی درخشان ترین دوره هنروادب:
آنچه ازوقایع نگاران دوران تیموری مثل مطلع السعدین،شرفنامه،روضة الصفا و...مستفادمی گردد،امیرتیمور باهمه خونخواری وروحیه ستیزه جویی،لشکرکشی وجهانگشایی توجه وعلاقه خاصی به ارباب حِرَف وصنعت داشته است که نمی توان آن رانادیده گرفت درسراسرقلمرو وسیعی که داشته هرجاکه ازدانشمندان وبخصوص صتعتگران وارباب هنر نشانی می یافت به احوال آن می رفت وباعزت واحترام به سمرقندگسیل می داشت وهمین توجه سبب شدکه سمرقند در ردیف مراکزبرجسته علمی شرق به شمارآید. باید گفت پایه ترقی واعتلای هنروادب دوره تیموری ونتیجه ماحصل آن درزمان صفوی ازآن زمان نهاده شده است شاهرخ پس ازامیرتیمور بیش ازپدرش به عمران وآبادی ادب وهنرتوجه داشت وهمین دلبستگی وتوجه وضمنا آرامش وسلوک نسبی که در دوران حکومت وسلطنت او درایران بخصوص درقسمت شرق ایران(هرات)بوجودآمد،زمینه بسیارمساعدی برای پرورش نبوغ واستعدادهنری وادبی مردم آن دوره بود. استادان وهنرورانی را که تیمورگردآورده بود باپدید آمدن محیط مساعدومشوقین طالب علمان برجسته ،بنام وموثرتوانستندوتوفیق یافتند که شاگردان تربیت کنند وپرورش دهندکه پایه گزارحکایت تازه درعرفان،ادب،ریاضی وبخصوص درمعماری،خط، تذهیب(طلاکاری)نقاشی،کاشی کاری و...باشند. شاهزادگان تیموری تقریبابطورکلی چون درمحیطی نشوونمایافته بودندکه توجه مخصوص به شعروادت وفنون ظریفه معطوف می گردید ازحامیان وطرفداران وطالبان وعلاقه مند به آن گردیدندوهمین امرموجب گشت که ترقی وپیشرفت محسوسی درصنوف مختلف هنروادب پس ازشاهرخ بوجودآید...این دورانی بودکه زمینه مساعدبرای گسترش ادب وهنربود دراین زمینه مساعدبرای هنروادب هنگامیکه سلطان حسین میرزابایقرا سلطنت تیموریان را درهرات بوجود آورد،چون خودمشوّق ارباب دانش ،بینش وصاحبان هنروصنعت بود،وزیردانشمندش امیرکبیرعلی شیرنوایی نیزازمشوقان بنام هنروادب بودمکتبی که طی پنجاه سال درشقوق مختلفه هنروادب به دست شاهزادگان تیموری،وبه  ترغیب وتشویق  آنان بوجود آمده بود،بارورگردید. دراین دوره به اثرتوجه خاصی امیرعلی شیرنوایی به صاحبان هنروادب وهم چنین توجه وعنایت خاصی پادشاه فضل دوست وادب پرورزمان ،سلطان حسین بایقرا درهررشته ازهنروادب دانشمندان ،گویندگان وهنرمندان عالیمقامی ظهورکردندکه موجبات سرافرازی وافتخار بیشتربرای مردم دنیاشدند.([8]ص41-40)
 نمونه ازعلاقه مفرط امیرعلی شیرنوایی به هنروهنرمندان دوره اش:
حبیب السیرمی نویسد:مولاناکمال الدین شاه حسین کامی، پایه قدرومنزلتش درنظم،شعرومعماازفضلای سخن آراءهم دوره اش درگذشت امیرنظام الدین علی شیر را نسبت به آن جناب التفات بسیاربوده وهمواره ابواب بخشش وانعام بروی روزگارش می گشود خواجه میرک نقاش درعلم تصویروتذهیب(طلاکاری)نظیروعدیل نداشت ودرفن کتابت(نویسندگی)رایت بی مثلی می افراشت اکثرکتابت های عمارات دارالسلطنه هرات به خط اوست،ازاکرام وانعام امیر همیشه بهره مند بوده است. خواجه عمادالدین معروف به مولانازاده ابهری که ازدانشمندان زمان، بوده است ازاثرتوجه امیرعلی شیرنوایی به شعروادب،کتاب مشکاة را بنام علی شیرنوایی نوشت. سلطانعلی مشهدی که به وجاهت صورت ومحاسن سیرت معروف بود، درخط نسخ ونستعلیق آن زمان مقدار مهارت حاصل نمود که خطوط استادان متقدمین ومتاخرین را منسوخ ساخت ودرزمان خاقان منصور همواره به اشارت خاقان والتماس علی شیر به کتاب نسخ می پرداخت. مولانافصیح الدین محمدالنظامی جمال حالش به علونسب وتبحّردرعلوم معقول ومنقول آراسته بودودرفن ریاضی وحکمت وسرآمد افاضل دوران می نمود وطبع سلیمش مدرک مخفیات مولفات علمای متقدمین ومتاخرین بود امیرعلی شیر،اکثرمتداولان را درشاگردی مولانافصیح الدین مطالعه کرد. خواجه آصفی ازسایرشعرای روزگار وفضلای رفیع مقدار امتیازتمام داشت درسایه امیرعلی شیربه سرمی برد. استادکمال الدین نقاش،مظهربدایع صور ومظهرنوادر درر روزگارش بوده این نقاش به یمن تربیت وحسن رعایت امیرنظام الدین علی شیرنوایی به این مرتبه رسیده  وترقی نموده بود.([9]ص45)
علل وعوامل شگوفایی جامعه درعصرامیرعلی شیر: تاجاییکه ازمطالعه دوران علی شیربرمی آید(صاحب روضات الجنات گفته) این است که موضوع کاربیشتربرعمارات وساختمانهاواحداث بقاع خیر،وفور(زیادی)زینت ،علوّ رتبت،ازدحام خلایق،التیام مرافق،وسعت مداخل نزهت منازل احداث انهارواصناف،آثاروغرایب ریاحین وبساتین و... بوده است ([10]ص25) به این معنی که امیرعلی شیربه چندچیزتوجه لازم نموده است:
 1.    فن معماری باتمام هنرهای مربوطه آن مورد توجه بوده است
2.    ترقی وپیشرفت مقام های فنی وعلمی وبرای رفع همه مشکلات درماندگان وبیچارگان توجه زیادی صورت گرفته.
 3.    بلندبردن سطح عواید ودرآمد اقتصادی آن زمان ازطریق کارهای مثل کشاورزی،تجارت،احداث جویها،گسترش باغها وپرورش انواع واقشام اشجارمیوه دار. ازعلت دیگرترقی آن دوره اصل لیاقت سالاری وتخصص بوده که درهرزمانی چنین چیزی ضروری ولازم است که همیشه ضوابط برروابط باید حاکم باشدکه این اصل درزمان امیرعلی شیرخیلی محسوس بوده. فضای تربیتی وآموزی درزمان علی شیرنوایی درخراسان بزرگ چنان تشویق کننده ومرغوب بوده است که درآن اوضاع واحوال که نه فن چاپ هنوزمعمول شده بود ونه هم امکان فن تهیه ،تدوین وتکثیرکتابهای قشنگ وزیباوقطوروجود داشت،انسانها ی دانش پرور ومتعهد به فرهنگ پویا ومعتقد به باورشدن فرهنگ،قطورترین کتابها ورنگین ترین آثارنفیس علمی ،ادبی وهنری را آفریده وتقدیم مردم ومملکت خویش نموده اند. این گونه تلاش،کوشش ورنج محققین ودانش پژوهان ،اندیشندان پرتلاش وظریف کاردر دوران امیرعلی شیرنوایی ودرهردوران قابل تحسین وتقدیربوده. بدین گونه دوران وعصرعلی شیرنوایی درخراسان بزرگ وبخصوص پایتخت آن هرات یک عصر مناسب باالقوه برای ایجاد یک تمدن جدید بوده که بعدها کارنشده وفراموش شده است .([11]ص48)
  علی شیرنوایی سیاست مداروشاعر:
 پس ازمرگ ابوسعیدمیرزا زعیم تیموریهاکه سلطان حسین بایقرابراریکه حکمرانی قدرت تکیه زد،امیرعلی شیرنوایی را بدربارخواست نخست وی را بحیث مُهردار(نشانچی)خودمقررکرد وبعداز زودترین فرصت به اثرعلم وآگاهی مقام وزارت را بدست آورد اميرعلي شير نوايي در روزگار خود مورد توجه و احترام اعاظم دانشمندان بوده است. خواندمير يكي از ملازمان وي در باب فضايل او ، كتابي با عنوان مكارم اخلاق نوشته است. زين العابدين محمد واضعي كتاب بدايع الوقايع را در ذكر حالات او نگاشته است. حيدرميرزا در كتاب تاريخ رشيدي و سلطان محمد بن اميري در لطائف نامه زندگي عليشير نوايي را نمونه اي از حيات معقول و اخلاق كرام توصيف كرده اند و از خيرات و مبرّات او فراوان سخن گفته اند. تصوير عليشير نوايي در حالي كه به عصا تكيه داده ، در زمان وي از سوي چند نقاش از جمله بهزاد ، به تصوير در آمده كه نسخه هاي اصلي آنها در كتابخانه هاي دنيا محفوظ است.([12] صفحه 29 – 22) «نوايي» زبانهاي عربي و فارسي را هم مانند زبان تركي مي دانست و ديوان خود را به فارسي و تركي نوشت و در اشعار فارسي فاني را تخلص اختيار مي كرد.([13] ص 89 )  در خصوص زبان ادبي تركي (جغتايي) علیشیرنوايي بنيانگذار ادبيات جغتايي از اين لهجه به نام تركي ياد نمود ، ولي مؤلفين اروپايي از قرن 19 ميلادي اين لهجه تركي و ادبيات آن را جغتايي ناميده اند. لهجه جغتايي مانند ساير زبانهاي ادبي بر مبناي يكي از لهجه هاي محلي يا زبان مشترك مردم ساخته نشده ، بلكه از كاربرد بعضي شيوه هاي محلي (مانند انديجان) و تركي ادبي آسياي ميانه و اختلاط آنها بوجود آمده است. اين لهجه عناصر جديد زيادي را نيز از "تركمني" كه بين تركان خراسان ، از جايگاه خاصي برخوردار است ، پذيرفته است. از اين رو آثاري كه به اين زبان نوشته شده است ، مخصوصا آثار عليشير نوايي ، همانند تركستان شرقي ، در مناطق عراق و آناتولي نيز به سهولت قابل درك بوده است.([14]ص 349)
لهجه تركي جغتايي ادامه ي تركي خوارزم و آن نيز ادامه ي تركي شرقي به شمار مي رود. تركي چاغاتايي پس از تركي قاراخاني و تركي خوارزم ، سومين شيوه مكتوب و ادبي تاريخ زبان تركي شرقي به شمار مي رود كه در روزگار جانشينان امير تيمور با خلق آثار امير علي شير نوايي به اوج كمال خود رسيد. در دوره ي حكومت اتحاد شوروي ، دولت سوسياليستي ازبكستان لهجه هاي عوام شهرهاي آن سرزمين را به عنوان شيوه ي ادبي پذيرفت و به عمر هشتصد ساله ي شيوه ي جغتايی با حفظ بسياري از عناصر صرفي و نحوي آن پايان داد.([15] ص25)
 نوايي در طول عمر با بركت خود علاوه بر تأليف چندين اثر منظوم و منثور خيرات و مبرات فراواني نيز از خود بر جاي گذاشت. فخري هراتي در ترجمه مجلس نهم ازمجالس النفائس به فارسي در«قسم اول» عدد بناهاي خير او را 370 ذكر مي كند و مي گويد : … روي به تربيت فضل و كمال آورد. هر سال هزار دست جامه به مساكين مقرر كرد.([16] ص28)
امير علي شير و هنر:
اميرعلي شير كه از سياسيون برجسته و شاعر بوده است ، در عين حال با موزيك ، نقاشي ، معماري ، خطاطي ، مجسمه سازي و تذهيب نيز از نزديك در ارتباط بوده و در اين ميادين نيز هنر نمايي كرده است. اميرعليشير از خوجايوسف برهان (بورقان) به عنوان استاد خود در موسيقي نام مي برد. از قطعات موسيقي در خراسان به سبك«يدي بحر» اشاره مي شود كه توسط عليشير و بر اساس صداي پرندگان تصنيف شده است. امروزه نيز قطعات موسيقي نوايي ، در بين تركمن هاي ايران و ازبك هاي فرغانه و خوارزم و حتي شمال قفقاز در بين تركمن هاي استاوروپول رواج دارد.([17] ص356) بنا به گفته ي آهنگسازان و استادان برجسته ، آهنگ «گلزار» كه يكي از كامل ترين آهنگ هاي تركمن هاست ، ساخته و پرداخته علي شيرنوايي است. در اين آهنگ وي ظهور طبيعت بهاري را استادانه بيان مي كند. اين آهنگ را فقط استاداني نظير "ميلي تاج مراد" مي توانند اجرا كنند. به غير از اين هم در دوتار تركمن پرده اي به نام"پرده نوايي" وجود دارد. در موسيقي تركمني سه گروه هفتگانه وجود دارد كه در مجموع 21 آهنگ به نام نوايي مشهور است (به عنوان مثال : نووايي ، ايراق نووايي و …) در ابتدا اين آهنگ ها را استاد نوايي ساخته ، سپس خليفه ها و آهنگسازان برجسته آن را كامل كرده و به ما رسانده اند. ([18]ص 23)  
  علی شیروتاسیس انجمن:
 او از حامیان جدی هنر و ادب بود و در این امر امیرعلی شیر‌نوایی به عنوان ندیمی صدیق و شاعر و هنر دوست او را یاری می‌کرد. امیرعلی شیر‌نوایی انجمنی را تاًسیس‌کرد و عبدالرحمن‌جامی (وفات ۸۹۸ هـ.) را به سرپرستی آن گذارد. گرایش این انجمن پناه‌آوردن به دامان واقعیت به وسیله مکاشفه عرفانی و هنرتغزّلی بود. در جمع این انجمن می‌توان از میرخواند و نوه‌ی دختری او خواندمیر، کمال‌الدین بهزاد و سلطان‌علی‌ مشهدی‌خوشنویس نام برد.در زمان تیمور و جانشینان او فرقه‌های بسیاری از فرقه‌های صوفیه در ایران رواج‌داشتند ازآن جمله فرقه ‌بکتاشیه؛- فرقه حروفیه؛- فرقه نقطوی؛ - پیر جمالیه؛- سلسله مولویه؛- فرقه  نعمت اللهیه،-  فرقه  نوربخشیه؛ فرقه خلوتیان؛ فرقه قادریه؛ و فرقه نقشبندیه می‌توان نام برد. امیرعلی شیر‌نوایی ، عبدالرحمن‌جامی وکمال‌الدین‌بهزاد جزو فرقه نقشبندیه بودند.([19])
تأثير آثار و انديشه هاي شاعر بر شعراي بعد از خود:
در قرون وسطي تأثير عليشيرنوايي در ادبيات تركي بسيار گسترده بود. اگر سرزمين گویندگان جغتايي را در سده هاي ميانه مركز فرهنگي آن بدانيم ، بايد بگوئيم كه "سعيد خان كاشغري" (متوفي 1534) در تركي خاوري و در شرق اين مركز ، مولانا حكيم ملا محمد فضولي (متوفي 1552) نيز در عراق عرب و آذربايجان و در غرب اين مركز ، تحت تأثير مستقيم اميرعلي شيرنوايي بودند و در سبك او و حتي در وزن و هم قافيه با شعر او اشعاري سروده اند. از اين رو ، علي شير شخصيتي است كه نه تنها در ادبيات تركي شرقي ، بلكه در تمامي تاريخ ادبيات ترك از جايگاهي استثنايي برخوردار است. شاگردان نوايي كه از ايران و روم آمده و به او حلقه زده بودند ، شعر و لهجه ادبي او را به ديار خود بردند و ديري نگذشت كه شعر نوايي در اين بلاد شايع شد و شعراي آناتولي و آذري با لهجه جغتايي شعر سرودند و ادبا براي فهم آسان آثار نوايي فرهنگ لغات جغتايي تأليف كردند. از آن جمله مي توان به كتاب سنگلاخ اثر ميرزا مهدي خان استر آبادي اشاره كرد ، كه در ديباچه كتاب سنگلاخ خود آورده است : چون از جواني ديوان اميرعلي شير را مرور كردم بر آن شدم كه معاني واژه هاي تركي آن را توضيح دهم و به همين خاطر اين كتاب را نگاشته ام. شعرايي مانند كاظم سالك ، نشاط ، حجت و ديگران  (در آذربايجان) ، احمد پاشا بورسايي ، شيخ غالب ، نديم و ميرعلي شير ثاني (كاتبي) (در آناتولي) به لهجه جغتايي شعر سروده و تأثير ادبي تركي جغتايي در اين مناطق روز به روز بيشتر شد. در اشاعه و تكامل ترك جغتايي فرمانروايان آسياي ميانه نيز مؤثر بودند ، زيرا اغلب آنها علاوه بر حمايت معنوي و مادي ، خود نيز به تركي شعر گفته اند.([20] ص25) در اينجا بايد اضافه نماييم كه اميرعلي شيرنوايي همچون قاسم ابن الحسين الخوارزمي ، شرف الدين اصفهاني ، سعيد توفيق ، احمد شوقي و … جارالله زمخشري يا «ايزميق شيرلي» (دانشمند مشهور تركمن و مفسر كبير قرآن كريم) را استاد خود ناميده است و لازم به ذكر است كه كتاب محبوب القلوب نوايي به كتاب «اطواق الذهب زمخشري» شبيه است .([21] ص 123)
 جايگاه اميرعلي شير نوايي در بين تركمن ها و تأثير او بر شعرا و ادباي تركمن: نوايي آثار خود را براي سرزمين و قوم خاصي ننوشته است ، بلكه آنها را خطاب به سرزمين ها و اقوام مختلف نگاشته است. شاعر در اين خصوص اينطور مي سرايد : اگر بير قوم ، اگر يوز ، يوغسا مونگ دير ، معين ترك اولوسي خوت منينگدير. آليپ من تختي – پرما نيمغا آسان ، چريك چكمه ي ، خيتايدان تأ خراسان. خراسان دييمه ! كيم شيروان تبريز كي قيلميش نايي قيلقيم شكر– ريز كونگول برميش سوزومگه توركي جان هم نه يا لنگيز تورك ، بلكي ، توركمان هم شعراي كلاسيك تركمن همچون آزادي ، مختوم قلي فراغي ، عندليب ، شابنده ، ملانفس و كمينه با آثار نوايي عميقا آشنايي يافته و در تداوم راه او كوشيده اند. برخي از شعراي تركمن نيز از «نوايي» به عنوان استاد خود ياد كرده اند . به عنوان مثال ، شاعر فرزانه تركمن نور محمد عندليب ، در سبك نوايي و حتي در وزن و هم قافيه با شعر او آثار گرانسنگي آفريده است. وقتي از ليلي – مجنون عندليب صحبت مي شود ، نمي توان بدون ذكر كتاب ليلي – مجنون نوايي به سادگي از كنار آن گذشت. در باب اول كتاب «وعظ آزاد خود ، در خصوص تشكيلات دولتي و پادشاهان عادل و ظالم باب صحبت مي گشايد. نوايي نيز در كتاب حيرت الابرار خود كه يك قسمت از خمسه ي او را تشكيل مي دهد ، در خصوص دولت و حاكمان آن باب سخن مي گشايد . با مقايسه ي هر چه بيشتر اين دو اثر كه موضوع مشابهي دارند ، متوجه مي شويم كه هر دو اثر در قالب مثنوي نگاشته شده است. محبوبيت نوايي تنها در بين شاعران تركمن نبوده ، بلكه در بين ساير اقشار مردم نيز از جايگاه ويژه اي برخوردار است. ديوان نوايي ، قبل از انقلاب روسيه جزو برنامه هاي درسي حوزه هاي علميه بوده است. آثار نوايي و رواياتي كه در خصوص خود اوست و طنز ها، زينت بخش هر مجلس و محفلي است. كمتر تركمني را مي توان يافت كه كم و بيش با «نوايي» آشنايي نداشته باشد . چونكه در رديف حكايات و طنزهايي همچون اپندي ، آلدار كؤسه ، اسن پولات چورلي ، قارراتا ، جاپباقلار و امثال آن كه در بين مردم رواج زيادي دارد ، در خصوص نوايي نيز حكايت و طنزهاي بي نظير بي شماري آفريده شده است. در بين مردم اين قبيل حكايات با نام «ميرالي» (مخفف نام اميرعلي شير) شناخته مي شود. برخي اوقات نيز به صورت ميرالي – سلطان سؤيين (مخفف نام سلطان حسين بايقرا ) به كار مي رود.([22]ص29)
 تاثیراشعارامیرعلی شیرنوایی درگسترش زبان ترکی:
 تاثیر آثار امیرعلیشیر نوائی در گسترش زبان ترکی به حدی است که در دوره قاجاریه چندین شاعر ترک در تهران به این زبان شعر سروده اند و علاوه بر آن چندین لغتنامه برای شرح و توضیح آثار این شاعر بزرگ تدوین شده است که مشهورترین آنها لغتنامه سنگلاخ نوشته میرزا مهدی خان استرآبادی منشی نادر شاه است[23]
وضعیت تعصبات دینی درزمان امیرعلی شیرنوایی:
تعصبات خشک مذهبی که درزمان تیمور وپس ازآن درزمان شاهرخ اشاعه یافته بود تااوایل دوره امیرعلی شیرنوایی نیزنفوذخود را ازدست نداده لکن دراثرآزاد منشی وروشن بینی امیرعلی شیروهم چنین سلطان حسین میرزابایقراتوجه وعنایت خاص این دوتن  به علما ومشایخ فرق مختلف بخصوص پیروان تشیع ازبروزاختلافات شدید میان پیروان تشیع وتسنن دراین دوره کاسته وسبب گردیده است که صاحبان افکاروعقاید وآراء زودترپروبال بگیرندوآثارهنری وذوق ادبی به صورت کاملتری به منصه ظهوروبروزآید،امینت اجتماعی وبرجان ومال مردم حکومت کند. وا شیعیان دراین دوره آزادی بیشتری داشته اندازحمایت سلطان حسین بایقرا وامیرعلی شیرنوایی به وجه احسن واتم برخوردار بوده اند ودلیل این احترام واعزاز،اکرامی  است که سلطان حسین بایقرا وعلی شیربه دوفرقه نقشبندیه که درتسنن متعصب بوده اند وهم چنین به فرقه نوربخشیه که ازشیعیان بوده اند،مبذول می داشته اند. آقای دکتریارشاطردرکتاب خودبنام "شعرفارسی درزمان شاهرخ"معتقداست که علی شیرنوایی شیعه مذهب بوده است می گوید:امیرعلی شیرخودشیعه مذهب بوده است. این نظریه خالی ازاشکال نیست چراکه هویت مذهبی علی شیرنوایی مبهم نیست همه اعتراف دارندکه سنی حنفی بوده. علی شیروسلطان حسین بایقرا پارا ازدایره تعصب بیرون نهاده مردان آزاده وروشن بین بوده اند به وجنگ هفتاد دوملت راعذرمی نهاده اند وبه پیروی ازحقیقت برآراء وعقایدمللل ونحل احترام می گذاشته اند واجازه نمی دادند که افرادی قشرگرا وخام مذهب را وسیله ،دست آویز ومستمسک برای اطفای شهوت مادی ودنیوی خود ساخته گروهی را به خاک  وخون بکشند. از زهدریایی وعوام فریبی که خطرناکترین بیماری اجتماعی است سخت پرهیزمی کرده اند...([24]ص55) روانشاد استا د علی اصغر حکمت در کتاب جامی، در ارزش خدمات امیر علی شیر نوایی می نویسد: رواج بازار علم و ادب در آخر قرن نهم و بروز آثار بزرگ ادبی، که در آن میان آثار قلمی جامی ستارۀ فروزان آن آسمان است، بیشترمرهون وجود آن امیر دانش گستر می باشد. این امیر ادیب و دانش پرور به محبت علما و فضلا و به علاقه به اهل فضل و کمال بقدری موصوف است که ادوارد براون او را به ماسیناس سلینیوس Maecenas E. Cilinius  ، یکی از بزرگان روم باستان، که حامی ادب و  دوست شاعر معروف هراس بود، تشبیه نموده است.   زین الدین محمود واصفی در جای جای کتاب دو جلدی بدایع الوقایع از امیر علیشیر نوایی وزیر نامور خراسان یاد کرده است که هم گوشه هایی از زندگانی و احوال او را نشان می دهد  و هم نمونه ای از یک شخصیت والامقام فرهنگی سدۀ نهم هجری خراسان و به ویژه هرات را توصیف می نماید. نویسنده در نگارش این سطور، تنها به کتاب بدایع الوقایع  واصفی نظر داشته و می خواسته است تا  برگی از دفتر ادب و فرهنگ خراسان را به  دسترس علاقمندان بگذارد؛ به عبارت دیگر، این یک نگارش ادبی- فرهنگی است نه یک کار تحقیقی- تاریخی.   ظرافتهای بنایی به امیر علی شیر:   واصفی از مولانا بدخشی نقل می کند که امیر علیشیر مولانا را بسیار معتقد بود...و مولانا بنایی نیز به جناب میر عقیدۀ غریبی داشته، چنانکه از خاتمۀ مجمع الغرایب که به زبان عوام خراسان گفته معلوم است. واصفی مواردی از شوخیهای میان امیر و بنایی را به تفصیل گزارش داده است که چون بسیار تند و تیز است، نقل آنها در این صفحه مقدور نیست، امّا برای آنکه نمونه ای از ارتباط ادبی میان امیر و بنایی را آورده باشیم به ذکر ابیاتی از قصیدۀ مجمع الغرایب می پردازیم. بنایی نخستین بخش این قصیده را به زبان عامیانۀ هراتی سروده که ازان بوی شوخی و هجو می شنویم، اما چون گریزبه مدح می زند، امیرعلیشیر را چنین می ستاید:  آن ملقب به صاحب الخـــــــیرات  المقـــرّب به حضرت الســـــلطان  آن امیر علی سیــــَر کاین وصف  صورت نام اوســـــت در اذهــان  ذات او پادشــــــاه و میـــــر، لقب  نام او پادشــــــاه و شاه نشــــــــان  همچو موسی مقــــــرّب الحضرت  همچو آدم خلیـــــــفةالـــــــــرّحمن  هم بنـــــــاهای او جلیـــــل القـــدر  هم عمـــــارات او رفیــع الشّــــان  او از شوخیهای مقدمه به لهجۀ هرات پوزش خواسته و گفته است که آن کلمات را به دستور سلطان به نظم آورده است. سپس در ستایش هرات و هراتیان می گوید:   در وصف هرات: ور نه مثـــل هــــرات می دانم  نیست شهری ز شـهرهای جهان  هیچ شـــهری به زیب وزیـنت او  نیسـت در زیر گنبــــــــد گردان که ندانم شــــریف تر ز هرات  بلدی از معــــــاظـــــــــم بلدان  همه سُکـّانش اهل فضل و کمال  صَرَف الله عنهم النّقصـــــــــان  علمــــایش وحیـــــد عصر همه  فضــــلایش همـــه فرید زمـان  هـریکی از طبــــــیعت موزون  در طریق سخنــــــوری میزان  همه صاحب اصول وخوشلهجه  جمع ایقـــــاع کرده با الحـــــان  فضلایش ز شعر و موســــیقی  اهل تصنــیف و صاحب دیوان  شعرشناسی وحرمت جامی  امیرعلی شیر شاعران خراسان را به تتبع (اقتفا و پاسخگویی)  غزل  ذوقافیتین جامی، با مطلع:  ای با لب تو طوطی شیرین زبان زبون  کردی عنان ز پنجۀ سیمین بران برون  امر فرمود. به جزخواجه آصفی و هلالی بیشتر شاعران جواب گفتند. امیر آن دو تن را که جواب نگفته بودند، صله داد و گفت که معلوم شد که شما شعرشناسید  مرمت مسجد  چون امیر کار مرمت مسجد جامع هرات را به اتمام رسانید، بزرگان هریک تاریخی به آن مناسبت گفته به عرض می رسانیدند. سید اختیارالدین حسن نیز دو تایخ نوشت یکی به عربی که بر جانب شمالی  ایوان مقصوره ثبت گردیده و دیگری به فارسی که  بر پیش طاق ایوان نگاشته اند. تاریخ عربی این است:  ادَامَ اللهُ ذِکری مَن سَعَی فِیه = و اَبقی ذِکرَهُ فی الدَّهرِ بِالخیرِ  لهُ ذاتٌ بخیـــــراتٍ امیـــــرُ= و اســـمُ مثلَ هذا لیس فی غیر  بنی خیراً بتجـــــدیدِ و  جِدٍّ =  فسَل تاریخَ هذا بـــانیَ الخــیر  (از مصراع دوم بیت دوم "علی شیر" به طریق معمّا استخراج می شود)  تاریخ فارسی این است:  شکر کاز همّت صاحب خیری = گشت این صومعه خالی ز خلل  یافت اتمـــــام بخوبــــــــی آری= عمل خیـــــر بود خیــــــر عمل  ســـــال تاریخ مه و روزش بود= دهم شهــــر ربیـــــــــــع الاوّل  و حضرت مخدومی(جامی) قطعه ای در تاریخ آن گفته که  یک بیت آن چنین است:  لها طاق و فیها صفّتین = بوجه الجدّ صلّ الرّکعتین  نازک مزاجی امیرعلی شیرنوایی:  امیرنازک مزاج و حسّاس بود. اما به اشتباه خویش فروتنانه معترف می شد و در پی جبران مافات بر می آمد صاحب دارا درین مورد داستانی دارد که خلاصۀ آن چنین است:روزی امیر در برابر گروهی از فضلا و شعرا و ندما به صاحب دارا فرموده است که حضرت مخدومی، مولانا جامی، بیمار است؛ من نتوانستم به عیادت بروم. می روی و مراسم عذرخواهی به تقدیم می رسانی.  پس از بیرون شدن صاحب، طعام می کشند و پس از صرف غذا، حاضران یکی پس از دیگری مجلس را ترک می کنند. امیر برافروخته می شود و اعتراض می کند که " هرآینه خانۀ علیشیر دکان آشپزیست و علیشیر آشپز است. حریفان می آیند و آش می خورند و می روند" در این حال صاحب دارا از خدمت جامی باز می گردد و امیر که یادش رفته او را به مأموریت فرستاده بوده، می گوید:" هله ای صاحب تو را چه شده که یک زمان بعد از آش پیش من نمی باشی؟ تو نیز تقلید آن مردکان پست شکم پرست می کنی."صاحب دارا که اهل سیاست و مصلحت اندیشی و موقع شناسی نبوده، می گوید که حضرت عالی، خود، بنده را به خانۀ مولانا جامی فرستاده اید. میر از این پاسخ  شتابنده بسیار برافروخته شده می گوید که لعنت بر مردکی که با این نوع مردم آشنایی کند و بر می خیزد و مجلس را ترک می کند.صاحب دارا نماز پیشین، طبق معمول به خدمت امیر می رود. امیر که در بنفشه زاری ایستاده بوده، به گفتۀ صاحب، بنفشه وار گردن  را تاب داده، روی از او می گرداند و این کار را چند بار تکرار می کند. گویا به رگ غیرت صاحب برمی خورد و در دل می گوید چنین و چنان باشم اگربرنگردم و دیگر بیایم.، امیرعلی شیر او را نزدیک خود می خواند و می گوید: مرد حسابی! این کاری بود که تو کردی و در برابر مردم مرا شرمنده ساختی و فراموشکار و مبهوت و فرتوت جلوه دادی؟ که گویی عقل از من رفته است. صاحب دارا می گوید که به راستی حق به جانب امیر  و خطا از سوی ما بوده است([25]) شخصیت امیرعلی شیرنوایی: علی شیربه نزاکت مشهوربود...اوشخصیت بی نظیرعصرخود بود...مثل علی شیرنوایی مربی ودلسوز به اهل هنروادب معلوم نیست که پیداشده باشد استاد قل محمدوشیخ نایی وحسن عودی که درسازسرآمد زمان خود شان بودند(چنانچه که اشاره شد)به تربیت وتقویت علی شیرنوایی به ترقی وشهرت رسیدند،استادبهزاد وشاه مظفر بزرگان هنرتصویربسعی واهتمام علی شیرنوایی به شهرت رسیدند،درکارهای نیکوچنان سعی کردکه کمترکسی موفق به آن است. چون این مرددرهرات تولد شد درهمین جا مدفون است وکارنامه های ادبی وسیاسی اوهم جزء تاریخ ماست،بناء اورا مردی بزرگی درتاریخ می شماریم ،ومرقد اوهم محل احترام همه است. نوايي هميشه از اشخاص نيك، خيّر، ساعي، كوشا و پركار قدرداني به عمل آورده و در تقويت و تشويق ايشان از هيچ نوع همكاري دريغ نورزيده است اما بر عكس از عناصر تنبل و بيكاره و بار دوش جامعه انتقاد نموده است. نواييذواللسانين با حافظ لسان الغيب در اين مورد همنوا به نظر مي رسد كه حافظ شيراز با انتقاد از اهل زمانه سروده بود: اسب تازي شده مجروح بزير پالان طوق زرين همه در گردن خر مي بينم نوايي گفته است: اي نوايي خلق ني كور د يم عجايب بي تميز سو كيلتير گن خوار و زار و كوزه سيند ييرگن عزيز علي شير نوايي شخصي كريم و بخشنده بود. از دانشمندان، فضلا و شاعران قدرداني به عمل مي آورد. پرفسور براون او را به ماليناس سيلينوف رومي تشبيه كرده است، زيرا كه علما و دانشمندان دور و برش حلقه مي زدند. علي شير نوايي يكي از ارادتمندان خاص مولانا نورالدين عبدالرحمن جامي بود، جامي بيشتر نوشته هايش را به تقاضاي علي شير نوايي به رشته تحرير در آورده است.[26]   سرانجام وی از امور دولتی استعفا داده منزوی گشت و با ملا عبدالرحمان جامی مصاحب شد و درویشی را بر همهٔ امور ترجیح داد. و در عین انزوا نیز مورد توجه سلطان حسین بوده و شاهزادگان موظف به استفاده از مجالس وی بودند.[27] درگذشت امیرعلی شیرنوایی: چراغ عمرپربارشاعرسال خورده تُرک درزمستان سخت سال 906هجری قمری به خاموشی گراییداودراثربیماری در دوازدهم جمادی الثانی این سال دعوت حق را لبیک گفته تمام مردم هرات را سوگوارخویش ساخت،نمازجنازه اودرمسجدعیدگاه شهرهرات خوانده شد. پیکرامیرعلی شیرنوایی را درگوشه گنبدمدرسه نوایی بخاک سپردند،آرامگاه اوتاحال زیارتگاه شیفته گان وعلاقه مندان اوست. اوکه  علاوه بر مقام علمی و تألیفات بسیاری که داشت، از آنجا که شخصی خیر و نیکوکار بود آثار خیریهٔ بسیاری از او به جای مانده است که از آن جمله ایوان جنوبی صحن عتیق حرم علی بن موسی‌الرضا و آب نهر خیابان مشهد، و مقبرهٔ فریدالدین عطار نیشابوری در نیشابور، و بقعهٔ امیر قاسم الانوار در قریهٔ لنگر می‌باشد. صحن بسیار ارزشمند و زیبا و بزرگِ انقلاب توسط: امیر علی شیر نوایی صحن انقلاب اسلامی،(حرم امام رضا) همان صحن امیر علی شیر نوایی یا صحن عتیق یا كهنه معروف است كه از قدیمی‌ترین و با شكوه‌ترین صحن‌‌های آستان قدس رضوی به شمار می‌رود و در شمال حرم مطهر قرار دارد. این بنای وسیع، حدود 6740 متر مربع مساحت دارد. در مقابل ضریح مطهر، جای دارد این بنا از نظر نقشه ساختمانی در زمره بناهای چهار ایوان است؛ ایوان طلای نادری در جنوب، ایوان عباسی در شمال، ایوان ساعت در ضلع غربی و ایوان نقاره خانه در شرق صحن كه به قرینه یكدیگر ساخته شده‌اند. ایوان‌‌های بزرگ به‌جز ایوان طلا، محل راه‌‌های ورود و خروج به صحن است و علاوه بر این، در دو طرف هر ایوان نیز دو گذرگاه كوچك جهت تردد زائران وجود دارد. صحن انقلاب و ایوان طلای آن را امیر علیشیر نوایی، وزیر دانشمند سلطان حسین بایقرا، در سال 875 هـ.ق احداث كرد. گفتنی است كه پس از انقلاب اسلامی، سردرها و ایوان‌‌های بزرگ صحن مرمت یافته و سنگ كف صحن نیز تعویض شد.[28] آرامگاه اميرعلی شیرنوایی بازسازى ميشود هرات (پژواک،٥ سنبله ٩١): بعد از یک دورۀ نسبتاً طولانی، ساخت بنای جدید آرامگاه امير علی شیرنوایی "شاعر، دانشمند و صدراعظم نامدار دورۀ زمامداری تیموریان"، درهرات آغاز شد. مقامات محلى ميگويند که آرامگاه اين دانشمند، حدود ٩ سال قبل به بهانۀ بازسازی، از سوی بنیاد بابر ازبکستان تخریب گردید؛ اما هرگز بازسازی نشد و از آن زمان تا کنون، برخی تلاشهای دیگر نیز در این زمینه به دلیل آنچه که عدم مطابقت با معماری کهن هرات خوانده شد، به نتیجه نرسید. داوودشاه صبا والی هرات، در مراسم آغاز  کار اين بنا، امروز (٥ سنبله) از تاخیر طولانی در بازسازی آرامگاه این شخصیت ادبی، علمی و سیاسی کشور انتقاد کرد و به ویژه از قانون تدارکات به عنوان مشکل عمده ای نام بُرد که از سال گذشته تا کنون، سبب عدم آغاز این پروژه گرديده بود. وى از تلاشهای بدون نتیجه ای که قبل از این به خصوص از سوی بنیاد بابر ازبکستان صورت گرفت، به عنوان "خجالت تاریخی" برای عوامل آن نام بُرد که به گفتۀ وی بدون سنجش و تعهد روی دست گرفته شده بود.   صبا از آثار تاریخی هرات، به عنوان هویت کشور ياد نمود و گفت: درصورتی که حدود ٨٠٠ بنای تاریخی هرات بازسازی گردد و شرایط برای جذب و حضور سیاحان فراهم شود، سالانه تا یک میلیارد دالر عاید به دست خواهد آمد. ایام الدین اجمل، آمرحفظ بناهای تاریخی هرات ميگويد که آرامگاه اميرعلى شير نوايى، با هزینۀ حدود سه میلیون و ٢٢٧ هزار افغانی، از بودجۀ انکشافی وزارت اطلاعات و فرهنگ بازسازى ميشود. به گفته ای وی، این پروژه با در نظرداشت معماری عصر تیموریان و تايید یونسکو (سازمان علمی آموزشی و فرهنگی ملل متحد)، اجرا می گردد.[29]
نتیجه:
ازمجموع این تحقیق کوتاه ومختصرچنین نتیجه می گیریم که:
1.  دوران امیرعلی شیردرخشان ترین دوره ای سیاست،اجتماع،هنروادبیات بوده.
 2.  بااینکه امیرعلی شیرشخص سیاست مداریعنی وزیرسلطان بوده درعین زمان یک نویسنده بزرگ وقابل قدربوده این به این معنی است که نباید کارهای سیاسی یک نویسنده را ازکارهای ادبی وداستانی اش بازدارد. 3.  امیرعلی شیربه دوزبان جغتایی(ازبیکی قدیم)وفارسی دری شعرگفته به این معنی است که شخصیت دانشمندان را نباید درحصاریک قوم خلاصه کرد.
 4.  ازاینکه هنرمندان مثل نقاشان،خوشنویسان،وتمام اهل هنردرزمان امیرعلی شیرتحت تربیت وتشویق اوبوده به این معنی که درهردوره باید حکومت وصاحبان قدرت ازاین طایفه حمایت کنند تا کم کم به شکوفایی تمدن کشور،کمک وزمینه را برای فردای بهترازطریق صنعت،علم وتکنالوژی بوجودآورد.
 5.  عصرنوایی یک دوره بوده که تعصب،تحجروقشرگرایی کم بوده که می توان گفت درنتیجه تلاشهای امیرعلی شیربوده که گذشت درمقابل هم دیگر،تساهل وتسامح دراموردینی را رواج داده است.
 منابع ومآخذتحقیق:
[1] - آریانا،دایرة المعارف،اکادمی علوم افغانستان،کابل 1386
 [2] خواند میر، غیاث الدین. مکارم الاخلاق، با مقدمه، حواشی، تعلیقات و فهارس عبدالغفار بیانی،کابل، 1360 خورشیدی
[3] راه نجات (روزنامه )،شماره 1380 سه شنبه 20دلو1388
 [4] واحدی، دکتور محمدیعقوب-مؤلفات امیرعلی­شیرنوایی- درکتاب «امیرعلی­شر نوایی فانی»، کابل: انجمن تاریخ، 1346
[5] www.kourdstudents.com [6]
نوایی،علی شیر-دیوان-به اهتمام دکترهمایونفرخ،تهران:اساطیر1357ص234
 [7] دانشنامه آزاد:ویکی پدیا: ذیل نام امیرعلی شیرنوایی. [8] نوایی،امیرشیرعلی،-دیوان شعر- به اهتمام دکترهمایونفرخ،تهران:اساطیر1357
[9] نوایی،امیرشیرعلی همان .
 [10] اسفزاری- روضات الجنات دراوصاف شهرهرات- تهران:داتشگاه تهران بی تا
[11] دانشکده علوم اجتماعی- علی شیرنوایی وخصوصیات عصروی- 1360کابل دانشکده علوم اجتماعی.
 [12] فصلنامه آذري ، شماره 9 ، پاييز 1384 ، مصاحبه با دكتر حسين محمدزاده صديق
[13] هئيت ،دكتر جواد: سيري در تاريخ زبان و لهجه هاي تركي ، نشر نو ، تهران: 1366
[14] اسلام،دایرة المعارف ، انقره ترکیه.
[15] فصلنامه آذری همان.
[16] همان .
[17] اسلام،دایرة المعارف،پیشین.
[18] دولت ياغمير ،گوشه هايي از تاريخ موسيقي ؛ مترجم : عبدالعظيم ممي زاده ؛ نشريه ياپراق ، شماره 20 ، ويژه نامه موسيقي سنتي تركمن ، زمستان 1381
[19] www.rizehe.persianblog.ir [20]
هیئت،دکترجواد - سیری درتاریخ زبان ولهجه های ترکی- نشرنو،تهران1366
 [21] عاقلوف ،محمود جان ،- رساله علمي در تحليل كتاب اطواق الذهب اثر زمخشري- بی جا بی تا.
 [22] بانو شكفته ، صغري- شرح احوال و آثار اميرعليشيرنوايي- پايان نامه دكترا ، دانشكده ي ادبيات و علوم انساني ، دانشگاه تهران ، سال تحصيلي 47 – 1346 ش.87
www.haydarbayat.com [24]
 نوایی،امیرشیرعلی پیشین.
 www.fekrat.kateban.com/entry1481.html [26]
 www.baburshah.blogfa.com [27] دانشنامه آزاد:ویکی پدیا ذیل نام امیرعلی شیرنوایی www.bafkhaf.blogfa.com[28] [29] آژانس خبرگزاری"پژواک".Aug 26, 2012

۴/۰۵/۱۳۹۲


بسم الله الرحمن الرحیم ـــــــــــ مکتب انتظارــــــــــ علی ظفر"یوسفی"
چکیده:
بدون شک انتظارمکتبی است که منتظرین آن درهمه اعصاروقرون منتظریک رهبروقایدی بودندوهستند رهبرکه درآخرالزمان ظهورخواهد نمود،امادراسلام،درک صحیح ازانتظاروفهمیدن حقیقت انتظارنقش موثری درجامعه ومردم دارد که معنی ومفهوم انتظار را باید درلابلای روایات ونصوص جستجوکرد تفسیرهای سلیقوی وبرداشت های شخصی از انتظار ذهن وافکارمردم را به سمت وسوی ترکستان خواهد برد،باهمه معانی که کلمه انتظار دارد مثل:آمادگی برای حکومت امام مهدی(ع)خودسازی و...همه به یک معنی رجوع خواهد کرد وآن اصلاح نفس وخودسازی است اگر افضل الاعمال انتظارالفرج است برگشت به اصلاح نفس دارد وقتی که یک آدم منتظرازاوگناهی سرنمی زندمعلوم است که بهترین عمل محسوب شود واین اصلاح نفس زمینه قیام امام مهدی(ع)را آماده می کند.
واژگان کلیدی:انتظار،ظهور،مهدی،موعود و...
مقدمه:
زندگی منتظرانه  تنهابرگشت ندارد به پایان عصرحضور(سال260هجری)بلکه بدوران آغازین دین برمی گردد، انتظاراندیشه بلندی است به تاریخ وافق ناپیدای روزگارکه درهردین وآیین،پیروانشان منتظریک نجات دهنده هستند که یک روزی می آید وآرمانهای شان را به ثمر می رساند،آن نجات دهنده کسی جزمهدی موعودنیست که دراسلام  انتظار،مساله اى بنيادين در باور مسلمانان است و اين موضوع از زمانى كه پيامبر اكرم ، صلى الله عليه و آله ، مژده وجود ايشان را داد، ذهن آنان را به خود مشغول داشته است . آن حضرت در مناسبتهاى مختلف و در روايات فراوان كه به مرز تواتر مى رسد، تاكيد به ظهور مهدى ، عليه السلام ، در آخرالزمان كرده اند؛ به گونه اى كه عقيده به وى از ضروريات دين اسلام گشته است .
اين عقيده در ميان امت اسلام چنان رسوخ يافته كه برخى از سودجويان و فرصت طلبان آن را مغتنم شمرده و ادعاى مهدويت كردند ولى بزودى رسوا و مفتضح شدند، همانگونه كه مدعيان رسالت و پيامبرى همگى رسوا شدند.
دراسلام کم استندکسانی که منتظرمصلح جهانی نباشند امادر عين حال در گذشته و حال كسانى اين مساءله را در مورد انكار و ترديد قرار داده اند. كسانى كه يا تحت تاءثير تفكر ماديگرى و يا دچار تعصب فرقه اى بوده اند و يا از صدها روايت كه در كتابهاى حديث از طرق مختلف رسيده ، بى خبرند.اماانکارچنین افرادی هیچ نوع ضرری به انتظارومساله مهدویت نمی رساند.
انتظاردرادیان مختلف:
موعود هندیان:
1.برهمنان: "موعودبرهمنان ویشنو(Vishnu)است که تاکنون نه باروهرباربصورتی درجهان ظهورنموده وگیتی را ازبدیهاپاک کرده برای دهمین بار درآخرالزمان بصورت کالکی(Kalki)ظهورخواهدنمود وی براسب سفیدی سواروشمشیردرخشانی دردست گرفته وبدکاران وگنه کاران را بکیفرخواهدرساندونیک کاران را ازنعمت اخروی بهره مندخواهدساخت،وی شیپوری خواهد دمید تمام کاینات منهدم خواهد شد بشریتی تازه وجهانی نوبپاخواهد شد.
2. موعودبودائیان: بودائیان نیزمعتقدند که 23بودا ازاول خلقت ظهورنموده ودنیارا پرازعدل داد کرده اند،وبودای بیست وچهارمی زمان ظهورخواهدنمودکه دنیارا ظلم وجور فراگرفته  باشد،درآنزمان آخرین بوداظهور می کند ودنیارا ازظلم وستم پاک کرده وپس ازخرابی کاینات او دنیای دیگری بوجود می آوردکه دارای همه نیکیها وخوبیهااست.
موعودمسیحیان:
مسیحیان درطول دوهزارسال تاکنون بدین باورند بوده اند ومنتظرند که روزی عیسی مسیح ازآسمان می آید ومدت دوهزارسال پادشاهی می کند.
ولی پیش ازظهورمسیح،وحش که نامش(دجال) است ظهورنموده واتحادسه گانه ازدجال،شیطان وپیامبرکاذب بوجود می آورد،دراین حال یکصدوچهل وچهارهزارازقوم پاک بنی اسرائیل علیه اتحادسه گانه برمی خیزند،این جمعیت پاک،مهری برپیشانی دارند که نام خدای پدر،وعیسی مسیح درآن حک شده است.
موعودآینده قوم بنی اسرائیل:
قوم بنی اسرائیل ازسه هزاروسیصدسال پیش تاکنون منتظرند، موعودشان(ایلیا)به آسمان صعود نموده وروز ظهور دنیا را پرازعدل داد خواهد نمود.
یهودیان موعورخودرا ماشیح(Masheyah)می نامند... اوروزی خواهد آمد که نیروی باروری طبیعت تامیزان شگفت انگیزی ومعجزه آسا رشد وفزونی خواهد یافت اوضاع زمان تازمان ظهور مانند اوضاع جهان کنونی نخواهد بود درجهان فعلی باید بری چیدن انگور وگرفتن ٱب ازآن زحمت کشید امادوران ماشیح انسان یکدانه انگور راباقایق می آورد اورا درگوشه خانه خود می گذارد آن دانه خودکار به اندازه یک خم بزرک آب تولید می کند.
دوران ماشیح آفتاب ومهتاب درخشان ترازحالامی شود، اوازاورشلیم آب روان جاری خواهدساخت که شفای بیماران میشود.
یهوه(خداوند)درختان را امرمی کند که هرماه میوه آورند،تمام شهرهای ویران شده ازنوآباد خواهد شد...صلح جاودان درسراسردنیا وطبیعت برپامی شود مرگی در دنیا نخواهد داشت.
زرتشتیان،کیومرث پادشاه پیشدادی را نخستین آفریده خداوند می دانند،"سوشیانس"سوم که آخرین پسر زرتشت است را آخرین آفریده خداوند می پندارند.
ازپیدایش کیومرث تاآخرالزمان را 12هزارسال دانسته اند درآغازهریک ازهزاره یازدهمین ودوازدهمین دوپسر زرتشت ظهور خواهند نمود.
درآخر هزاره دوازدهمین،پسرسومی زرتشت (سوشیانس)ظهور خواهدنمود وجهان را نومی کند مردگان را برمی انگیزد قیامت وجهان معنوی خواهد آراست،پسرزرتشت درآخرالزمان تولد می یابد که سوشیانس نام داده اند واوآخرین مخلوق خدایعنی اهورا مزدا خواهد بود".[1]
تمام پیروان ادیان ، غیراقوام چین وجاپان همه درانتظاریک منجی استند که یک روزی ظهور خواهد نمود
معانی انتظار:
انتظار ایمان به غیب،اقرار به ولایت واعتقاد به یک آمدن یک موعودی است که همه چشم براه آن استند
انتظار! فرصت سازی برای انجام عمل صالح است
انتظار! دیده براه حکومت صالحان روی زمین است که درقرآن وعده داده شده است
انتظار: زمینه سازی حکومت عدل، بازسازی درونی و نفرت ازظلم است.
انتظار باور داشتن به یک حکومتی است که مستضعفان روی زمین در راس آن قرار دارند !
انتظارشوق داشتن به دیدار موعودی است که سالها انتظارکنندگان در انتظار او نشستند!
انتظار مکتب تقوی وفضیلت،مسئولیت وتکلیف، روایت گر شور وهیجان و،قصه وصل است.
انتظارعقیده ای است که باعمل آمیخته است درزندگی انسان بصورت خاص موجود می گردد،انتظارمنتظربودن به حکومت وحاکمیتی است که درآن منافقان،ظالمان وگردنکشان به شمشیرعدالت تکلیف شان معلوم می شود.
انتظارمکتب آمادگی است یعنی که دراول وهله وظیفه منتظران اصلی،آمادگی است که ماهیت اصلی را درمرحله اول تشکیل می دهد آمادگی سابقه برای پاک زندگی کردن،درباورها واعمال،راستگار بودن وتوانایی روحی کامل،تادر رکاب قاید منتظر(ع) لیاقت پیداکند.
لیاقت به اتصال به جمع یاران مهدی(ع)شامل حال کسانی خواهد شد که آنهادر دوران غیبت ایستادن دربرابرهرنارواییهای اجتماعی ودربرابرهرحاکم ظالم باقلمش یاقدمش یاهروسیله دیگر را تجربه کرده باشند. این به این  معنی نیست که وقت ظهور همه معجزه آساوبرق آسا یکدفعه تسخیرکامل دنیاشود،بلکه یاران امام باعقیده وباورشان دربرابرمستکبران به مقاومت می پردازند که این مقاومت ازکسانی ساخته است که روحیه جهاد درآنها پیدا شده باشد،"راوی می گوید به امام صادق عرض کردم مردم می گویند که وقتی مهدی قیام کند کارها خود بخود درست می شود وبه اندازه یک حجامت خون نمی ریزد،امام (ع)فرمود: کَلاّوالذی نفسی بیده لواستقامت لاحدعفوا،لاستقامت الرسول حین ادمیت رباعیته،شج فی وجهه کلاوالذی نفسی بیده حتی نمسح نحن وانتم العرق والعلق".[2]
هرگزچنین نیست به خدا سوگند،اگرقراربودکاربرای کسی خود بخود درست شود،برای پیامبردرست می شد هنگامی دندانش شکسته شدوصورتش شکافت،چنین نیست که کارخود بخود درست شود بخداسوگند کاردرست نخواهد شدمگراینکه ماوشمادرعرق وخون غرق شویم.
بنابراین نباید به قیام امام زمان(ع)ازدید امیال وآرزوها ی بنگریم چنین برداشتی از انتظار یک برداشت ومعنی منافقانه است.
انتظارمکتبی است که انسان را درهمه زمان ومکان وادارمی کند که دراقامه امربه معروف ونهی ازمنکراقدام  بکند یعنی مکتب انتظار مکتبی است که انسان منتظر رامکلف به اصلاح جامعه وازبین بردن فساد ازجامعه امر می کند.
چنانچه که در روایتی ازامام سجاد(ع)نقل شده که فرمود: ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره...الدعاة الی دین الله عزوجل سرا وجهرا.[3]
یعنی که معتقدان ومنتظران ظهور امام درعصرغیبت... درپنهان وآشکارمردم را به دین خدا دعوت می کنند.
انتظاربوته آزمایش مومنان وتفکیک مومن ازکافراست که در روایات زیادی به این امرتصریح شده ومردم به تناسب ایمان شان سنجیده می شوند،امام صادق علیه السلام فرموده: ان لصاحب الامر غیبتین احدیهما تطول حتی یقول بعضهم:مات وبعضهم یقول قتل وبعضهم یقول ذهب فلایبقی علی امره من اصحابه الانفریسیر.[4]
امام مهدی دوغیبت دارد یکی اینکه به اندازه به درازامی کشد که گروهی می گویند که وی مرده است گروهی میگویندکه کشته شده است وگروهی میگویند که ظهور اوگذشته است،پس برپیروزی ازاو،مگرمردمانی اندک کسی باقی نمی ماند.
در روایتی ازامام علی(ع)نقل شده است که فرمود:یکون له حیرة وغیبة تضل فیها اقوام ویهتدی فیها آخرون.[5]
به سبب غیبت امام زمان(عج)حیرت وسرگردانی عظیمی بوجودمی آیدکه گروهی گمراه میشوند گروهی برهدایت باقی می مانند.
انتظار دروایات:
طبق روايات فراوانى كه از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) در باره «انتظار فرج امام زمان(عليه السلام)» رسيده است، «انتظار فرج» به آرمانهاى بلند و عالى انسانى مرتبط مى شود و آدمى را در طول تاريخ زندگى، به عمل صالح، انجام كارهاى نيك، رعايت حقوق انسان ها و طرد قدرت هاى ناصالح وامى دارد و او را بر صحيح ترين اعتقادات دينى و مذهبى ثابت و پابرجا نگه مى دارد.
علاوه بر اين مؤمنان و منتظران را براى جهاد و مبارزه، فداكارى و از خود گذشتگى، مقاومت و ايستادگى در برابر ظلم و بيدادگرى و تلاش و كوشش براى برقرارى نظام عدل، حقّ و حقيقت و ايجاد نظم و آرامش و آسايش عمومى آماده و مهيّا مى سازد. و از اين رو، اين اصل تلاش انگيز در اسلام عبادت شمرده شده و در سخنان پيشوايان معصوم(عليهم السلام) از بزرگترين عبادات به شمار آمده است.
در اين زمينه، روايات شوق انگيز فراوانى از ائمّه معصومين(عليهم السلام)رسيده است كه براى نمونه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
از رسول خدا روایت شده که فرمود: لاتنقضي الساعة حتّى يملك الأرض رجلٌ من أهل بيتي، يملأ الأرض عدلاً كما مُلئت جوراً[6]
دنيا به آخر نمى رسد مگر اين كه مردى از اهل بيت من، تمام جهان را مالك شود; او سراسر روى زمين را پر از عدل كند همچنان كه پر از ستم شده باشد
عن ابي عبدالله(ع)، انه قال ذات يوم: ألا اخبركم بما لا يقبل الله عزّ وجل من العباد عملاً الا به؟ فقلت: بلى، فقال: شهادة أن لا اله الا الله، وان محمداً عبده ورسوله، والاقرار بما أمر الله، والولاية لنا،
والبراءة من اعدائنا... ، والانتظار للقائم، ثم قال: ان لنا دولة يجيء الله بها اذا شاء.[7]
ازامام صادق (ع)روایت شده که فرمود:آیاشماراخبرندهم به چیزیکه خداوندازبندگانش هیچ عملی رابدون آن قبول نمی کند؟ابابصیرمی گوید گفتم بلی،فرمود گواهی دادن به یگانگی خدا ورسالت حضرت محمد(ص)اقراربه آنچه که خداوند به ولایت ماامرکرده است،بیزاری ازدشمنان ما...وانتظارقائم بعدفرمود: برای ماهم حکومتی است که خداوندهروقت خواست بمامی دهد.
فعن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم (انتظار الفرج عبادة) وعن أمير المؤمنين سلام الله عليه وقد سأله رجل عن أحب الأعمال إلى الله سبحانه قال: (انتظار الفرج) وعن علي بن الحسين عليهما السلام ان أهل زمان غيبة (الإمام المنتظر) القائلون بإمامته المنتظرون لظهوره أفضل أهل كل زمان لأن الله تعالى ذكره أعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة وجعلهم في ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بالسيف أولئك المخلصون حقا وشيعتنا صدقا والدعاة إلى دين الله سراً وجهراً، وقال عليه السلام ...، وفي رواية عن الإمام علي سلام الله عليه (انتظروا الفرج ولا تيأسوا من روح الله وإن أحب الأعمال إلى الله عز وجل انتظار الفرج)، وعن أبي جعفر عليه السلام عن جده رسول الله أنه قال: (اللهم لقني إخوتي) مرتين، فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانك يا رسول الله؟ فقال: لا، إنكم أصحابي وإخواني قوم في آخر الزمان آمنوا بي ولم يروني لقد عرفنيهم الله بأسمائهم وأسماء آبائهم. وعنه عليه السلام عن جده رسول الله أفضل العبادة انتظار الفرج، وعن الإمام الصادق عليه السلام أنه قال: (من مات على هذا الأمر منتظراً له هو بمنزلة من كان مع الإمام القائم في فسطاطه ثم سكت هنيئة ثم قال: هو كمن كان مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم )، وعن الإمام موسى الكاظم سلام الله عليه عن آبائه عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: (أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج من الله عز وجل)[8]
ازرسول خداروایت شده که فرمود:انتظارفرج عبادت است،کسی ازحضرت امام علی ازافضل اعمال بسوی خداسوال کرد،امام فرمود:انتظارالفرج،ازعلی ابن الحسین روایت شده که فرمود:اهل زمان غیبت امام زمان کسانی استندکه قایل به امامت امام زمانند منتظرظهورآن امام هستندآنهاافضل هرزمان هستندچون خداوندآنهارایادکرده وبه آنهامعرفت ودانایی داده که گویازمان غیبت را به چشم سرمی بینندخداوندآنهارا دراین زمان بمنزله مجاهدینی قرارداده که در رکاب رسول خداشمشیرزده باشدآنهامخلصین بحق هستندوبراستی ازشیعیان مامحسوب می شوند،درآشکاروپنهانی بسوی خدا مردم رادعوت میکننددر روایتی ازامام علی(ع)نقل شده که فرمود:منتظرفرج باشید وازرحمت خدانومیدنشویدکه محبوب ترین اعمال بسوی خداانتظارفرج است.امام باقر"ع"ازجدش روایت کرده که فرمود:خدایابرادران مرا بمن نشان بده" دوبارتکرارفرمود،اصحاب که دورش بودندسوال کردند:آیامابرادران شمانیستیم یارسول الله؟فرمود نه شمااصحاب من هستیدبلکه برادران من قومی درآخرالزمان هستندکه بمن ایمان می آورند درحالیکه مراندیده اند خدا نام های آنهاونام های آباءآنهارا بمن معرفی کرده.بازهم ازامام باقرازجدش روایت کرده که فرمود افضل اعمال انتظارفرج است،ازامام صادق"ع"روایت شده که فرمود:کسی که به این امر(انتظارفرج)بمیرداوبمنزله کسی است که باامام زمان درخیمه اش است،بعدلحظه ساکت شدوفرمود نه مثل کسی است که در رکاب رسول خداجنگیده است.ازامام کاظم"ع"از رسول خداروایت کرده که رسول خدافرمود:بهترین اعمال امت من انتظارفرج است.
شرايط انتظار:
شرايط انتظار يعنى : امورى كه مترتّب شدن همه آن فضائل كامله اى كه براى انتظار ذكر شد بر اجتماع آن امور بستگى دارد ، و هر قدر در آن امور نقصان حاصل شود موجب نقصان در آن فضائل و ثوابهاى مهمّ خواهد شد ، پس از مهمترين آن شرايط ; دو امر است:
خلوص نيّت ; اولّين شرط انتظار: خلوص نيّت است ، همچنانكه گفتيم انتظار فرج از افضل و احبّ عبادات نزد خداوند احديّت است ، و از جمله شرايط مقرره در هر عبادتى ــ كه هم در صحت آن ، و هم در قبولى آن و هم در تكميل آن تأثير دارد ــ خلوص در نيّت آن عبادت است.
شرط دوّم در انتظار فرج آنحضرت (عليه السلام)براى رسيدن مؤمن بخیر فضائل كامله و مثوبات جليله كه در اخبار آمده است ; صبر است ، چنانچه در روايتى در «بحار» از حضرت صادق (عليه السلام)نقل شده كه حضرت فرمودند:
« از دين ائمّه است ورع و عفّت داشتن و صلاح ــ تا آنكه مى فرمايد: ــ وصبر نمودن  به انتظار فرج »[9]
علائم انتظار:
علائم انتظار ; يعنى : چيزهائى كه بواسطه وجود آنها مؤمن مطمئن مى شود كه حقيقت معناى انتظار در او موجود شده است ، و به آن علامت معلوم مى شود كه : آنچه از آثار انتظار در او مشاهده مى شود ; صِرف آداب ظاهرى و صورى نيست.
و از آشكارترين آن علائم; دو علامت است كه اجمالا بيان مى شود:
اوّلين علامت انتظار ; اشتياق قلبى است ، چون واضح گرديد كه اين انتظار نسبت به امر فرج آنحضرت از لوازم كمال اشتياق به سوى آنحضرت (عليه السلام)است ، و بديهى است كه اشتياق قلب سوى امرى از لوازم كمال محبّت و دوست داشتن آن امر است .
پس هرچه محبوب در نظر حبيب عزيز باشد و محبّت حبيب نسبت به او بيشتر باشد ، اشتياق او به ديدار محبوب بيشتر مى شود ، و هرچه اين اشتياق بيشتر شد مفارقت دوست مشكل تر و تلخ تر خواهد شد ، و هرچه زمان مفارقت طولانى شود ناچاراً موجب شدّت حزن و غم خواهد شد ، تا به حدّى كه باعث بكاء و گريه شديد بلكه ، موجب جزع و ندبه مى شود .
پس بنابراين ; هرگاه بنده مؤمن در حال انتظارش حقيقت كمال اشتياق را به ديدار مولاى خود صلوات الله عليه ــ از جهت كمال مودت با ايشان ــ داشته باشد ، پس بايد بواسطه طول زمان مفارقت و زمان غيبت ايشان شدّت حزن و غم در قلب او ظاهر و هويدا گردد ، و از لوازم اين شدّت حزن; بكاء و گريه از جهت مفارقت آنحضرت (عليه السلام)است.
و باز از لوازم آن هميشه به ياد محبوب خود بودن است و از او ـ مگر اندكى ـ غافل نباشند .
دومّين علامت انتظار ; عزلت و گوشه گيرى از بيگانگان است ، و از لوازم آن ; قلّت كلام خصوصاً در لهويّات است.
پس هركس اين آثار را در وجود خود به صورت بيشتر و كاملتر چه از نظرظاهرى و چه از نظر باطنى ; مشاهده كرد ; علامت آن است كه مقام اشتياق و حقيقت انتظار او براى ظهور و فرج مولاى خود (ع) و زيارت جمال منيرش كاملتر است.[10]
مشخصات انتظار:
1خوشبینی به آینده بشریت-درباره آينده بشريت نظرها مختلف است ، بعضي معتقدند كه شر و فساد وبدبختي ، لازمه لاينفك حيات بشري است و بنابراين زندگي بي ارزش است و عاقلانه ترين كارها خاتمه دادن به حيات و زندگي است. بعضي ديگر اساسا حيات بشر را ابتر مي دانند ، معتقدند كه بشر در اثر پيشرفت حيرت آور تكنيك و ذخيره كردن انبارهاي وحشتناك وسائل تخريبي ، رسيده به مرحله اي كه به اصطلاح با گوري كه با دست خود كنده يك گام بيشتر فاصله ندارد.اما آينده اي بس روشن و سعادت بخش و انساني ، كه در آن شر و فساد از بيخ و بن بر كنده خواهد شد در انتظار بشريت است . اين نظريه الهامي است كه دين مي كند . نويد مقدس قيام و انقلاب مهدي موعود در اسلام در زمينه اين الهام است .
 2 - پيروزي نهائي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت برزور و استكبار و ظلم و اختناق و دجل و ( دجالگري و فريب )
 3 - حكومت جهاني واحد .
4 - عمران تمام زمين در حدي كه نقطه خراب و آباد ناشده باقي نماند .
 5 - بلوغ بشريت به خردمندي كامل و پيروي از فكر و ايدئولوژي و آزادي از اسارت شرائط طبيعي و اجتماعي و غرائز حيواني .
 6 - حداكثر بهره گيري از مواهب زمين .
 7 - بر قراري مساوات كامل ميان انسانها در امر ثروت .
 8 - منتفي شدن كامل مفاسد اخلاقي از قبيل زنا ، ربا ، شرب خمر ، خيانت ، دزدي ، آدمكشي و غيره و خالي شدن روانها از عقده ها و كينه ها .
 9 - منتفي شدن جنگ و بر قراري صلح و صفا و محبت و تعاون .[11]

نتیجه:  انتظارمکتبی تعهد،تکلیف ومسئولیت است کسی که منتظرواقعی است به تکالیفش رامی دانند،دربرابراجتماع ،دربرابرافراد احساس مسئولیت می کنند می دانند که امربمعروف ونهی ازمنکر وظیفه هرفردمنتظراست.
انسان منتظربهرحکومتی مهرتایید نمی زند واومنتظرحکومتی است که رهبری آن را یک امام یک معصوم بعهده بگیرد،حکومت کردن وظیفه هرآدم.
مکتب انتظار شاخصه های دینداری را به منتظرین یادمی دهد ومی فهماند که چگونه درمقابل شبهه ها،فرهنگ لادینی ومبتذل دینش را نگه دارد. انتظارمهدی موعوداست که پایداری در دین،مقاومت دربرابرتنگناهای مادی،پذیرش سختیها ومحرومیتها و...انسان منتظر را یاری می رساند.
انتظار است که منتظران را به حکومت عدل داد وعده میدهد تامنتطران ازحکومت مستکبران وستم کاران دنیای مدرن امروزی روی گردان وبیزار باشند.
کسی که باور وعقیده به سنت انتظار دارد دیگرتحت تاثیر اندیشه های وارداتی غربی نمی شود؛
منتظران مهدی هیچ وقت وزمانی ساکت وآرام  نمی نشینند بلکه درهر مکان وزمان مردم را به امر به معروف ونهی ازمنکر دعوت میکنند،درحیقیقت منتظران استند که شریعت محمدی را جاویدان نگه می دارند...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع ومآخذ این مقاله:




[1] رضایی،عبدالعظیم-تاریخ ادیان جهان-صص383-385تهران:انتشارات علمی1380

[2] مجلسی ،محمدباقر-بحارالانوار-ج 52 ص385 موسسه الوفا بیروت:1430-1983

[3] شیخ صدوق،ابی جعفرمحمد ابن علی ابن الحسین بن بابویه قمی-کمال الدین وتمام النعمه-ص320قم:موسسة النشرالاسلامی 1376

[4] شیخ طوسی،ابی جعفرمحمدبن الحسن-الغیبة-ص171قم:معارف اسلامی

[5] مجلسی،محمدباقر-بحارالانوار-ج51ص118 موسسه الوفابیروت

[6] هاشمى سيد اسد اللّه شهيدى- ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان ص152قم:مسجد مقدّس جمكران1380

[7] مجلسی،محمدباقر-بحارالانوار-ج52ص140 مو.سسة الوفا بیروت

[8] النجفي ،الشيخ بشير - ولادة الإمام المهدي عليه السلام قم:مركز الدراسات التخصصية في الإمام المهدي عجل الله فرجه

[9] فقيه ايمانى ،آية الله ميزرامحمّدباقر - لواء الانتصار -ج6ص34قم:محقق1419ق

[10] همان صص40-50

[11] مطهري ، مرتضي -قيام و انقلاب مهدي ( ع ) از ديدگاه فلسفه تاريخ-ص61 -62 قم:صئرا1373