۱۱/۱۶/۱۳۹۲

دموکراسی از نوع افغانی

اشاره:در عرف و تمدن غرب در مجموع، نتیجه سالها مبازره ای شان برای نهادینه کردن ایده ئولوژی لیبرالیزم که در سایه ای آن نظام اقتصادی «کاپیتالیزم» پرورش یافت، نظام حکومتی که باید در این ایدئولوژی جای پا می گرفت دموکراسی بود، دموکراسی نوع نظام سیاسی را به تصویر می گرفت... غرب بعد از «جنگ سرد» ظاهرا در مقابل کمونیستها به پیروزی دست یازیدند و تنها راه نجات بشر را تمدن غربی عنوان کردند چنانچه که «فرانسیس فوکویاما» نظریه پایان تاریخ تحت عنوان «پایان تارخ و واپسین انسان» مطرح کرد«ترجمه علیرضا طیب، تهران دفتر مطالعات سیاسی...» در واقع حاکی از آن بود که دموکراسی شکل نهایی حکومت است و تضادهای ایدئولوژیکی ختم شده، لیبرال دموکراسی در سراسر کره خاکی نوید بخش آرمان غربی ها بود،غرب متجدد خودش را بی رقیب نشان می داد «دانیل لرنر 1964» اعلان کرد که «اسلام در برابر مدرنیزم کاملا به دفاع است» در طول یک دهه این اظهار نظر مورد بر رسی قرار گرفت در این مدت حرکت های اسلامی و مذهبی در میان پویا ترین و متجدد ترین حرکت ها قرار گرفت که اظهار نظر مزبور را پوچ و بی معنا ساخت...[ر.ک: جهانی شدن و جهان سوم،  ری کلی&مارفیلت] آمریکا در اواخر دهه 1970 پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران 1979 را یک جنگ تازه در برابر غرب عنوان کرد «سایرس ونس» وزیر خارجه وقت آمریکا ار آن به صراحت یک جنگ اسلام و غرب نام برد که منافع غرب را به خطر می اندازد...هم چنین حرکت های رادیکالیزم مسیحیت در 1980 نیز یک عاملی بود برای رد نظریه پایان تاریخ اعلاوه بر حرکتهای مذهبی، ظهور نشنلیزم افراطی، ظهور مجدد مسایل قومی، تقریبا یک تلنگری به نظریه «پایان تاریخ» بود. ولی در مقابل این نظریه خوش خیالانه و آرمان گرایانه نظریه «برخورد تمدنها» توسط ساموئل هانتینگتون[رئیس مطالعات استراتژیک وقت آمریکا] مطرح شد که در واقع یک هشدار بسیار تکان دهنده به غربی ها بود که سران و سیاستمداران آن سر زمین را وادار کرد تا که دست روی دست نگزارند باید تا حد آخر کوشش کنند در همه کشورهای دنیا نیرو بفرستند تا پدیده ای بنام دموکراسی لیبرال را به عنوان یک ارزش و هنجار جهانی جلوه دهند... زمینه های دموکراسی: دموکراسی که در افغانستان به همان شکل، فرم و محتوای که به عوام رسانده می شود یک چیز وارداتی است، یعنی در هر کشوری که مردم سالاری حکم فرما می شود اول باید اذهان عامه را از مسایل سنتی پاک کرد که صد البته این نیاز به زمان بسیار طولانی دارد، معمولا ارزش های وارداتی نه نهادینه می شود نه تولید کننده ای خوبی است یعنی نتیجه اش همان است که حالت قبل از این ارزش به آن منتسب بود.در کشور ما فعلا مردم سالاری به معنای واقعی کلمه «محلی از اعراب» ندارد، هر چه که روی این مسایل اطلاع رسانی شود باز هم سنت های قبیلوی و قومی دامن این مردم را رها نخواهد کرد  که نژاد گرایی و تعصب، زور گویی و افتخار به گدشته پر از استبداد بزرگترین چالش فرا راه دموکراسی که دموکراسی را در نطفه خفه می کند.نمونه های عینی: از ان چه در دو دور انتخابات ریاست جمهوری یا شورای ملی مشاهده شد در مجموع ما  را به این نتیجه رساند که مردم آن قدر به قوم، سمت، زبان و ... می اندیشند که  انسان حدس می زند که نسل چهارم ما هم نخواهد به دموکراسی حد اقل ظاهری دست پیدا بکنند، این دموکراسی افغانستانی است، باز هم همان میراث نا میمون نیاکان شان را به پیش گرفته اند ولی با لباس جدید...

هیچ نظری موجود نیست: