۱۰/۰۵/۱۳۹۴

مهتاب درخشان در دل سیه ترین شب های تاریخ.



مهتاب درخشان در دل سیه ترین شب های تاریخ.




درست زمانی که تعفن مرداب جهالت، تعصب و ناخردی سراسر گیتی را فرا گرفته بود، جهان نیاز داشت که دریای جوشان ، خروشان و زلالی که عبارت از ایمان است، تعفن جهالت را از بین ببرد..


روزگاری که گیتی، سیه ترین روزهای تاریخش را سپری می کرد، خون و خون ریزی شایع بود بدون جرم و گناه مردم کشته می شدند.
این روزگار سیه، مهتابی درخشانی را انتظار داشت که بتواند آینده ی تاریخ را روشن نگه دارد، برای جامعه ی جاهل و خونخوار، قانونی بیاورد که هیچ کسی بدون جرم و خطا کشته نشود.

دورانی که دخترکان معصوم از جنس آدمیت محسوب نمی شدند، غیرت بی جای عرب وحشی، دختران را سر به نیست می کرد، ناله و فریاد دخترکان بی گنه، فریاد رسی می خواست که بتواند با پیام انسانیتش، معیار فراگیری بیاورد که فرقی بین زن و مرد نباشد.

در شرایطی که سد و حصارهای محکم قبیلوی، سبب خونریزی های زیادی می شد و مردم از تشتت و حاکمیت های گوناگون رنج می بردند... می طلبید که کسی باشد که همه را بر یک مخرج مشترک و نقطه ی واحد جمع کند.
......
محمد رسول الله ، همانی بود که در تیره ترین شب های تاریخ مثل نور درخشید، رحمتی برای جهانیان شد.
او همان کسی است تعفن مرداب جهالت و تعصب را به دریای زلال ایمان پاک کرد و معطر ساخت.
او فریاد رسی دختران معصومی شد که احتمال مرگ آنها ضد درصدی بود.

او در برابر حصارهای محکم قبیلوی ایستاد و همه را بر محور لا اله الا الله جمع کرد، که تا هنوز سیاه و سفید، غرب و عجم و زن و مرد خودش را در این محور راحت احساس می کند.

هیچ نظری موجود نیست: