شکی نیست که در دین اسلام بین انسانیت زن ومرد فرقی نیست فرقی که زن ومرد باهم دارند دربعضی تکالیف وحقوقی است که نمی توان از وجود چنین تفاوت انکارکرد تفاوت های فزیولوژیکی وروانی بین زن ومرد رانمی توان وسیله نقص زن دانست،نقص وقتی گفته می شود که بین دوهم جنس که درتمام جنبه هاباهم تفاوتی نداشته باشند،بقول معروف" هرکسی را بهرکاری ساخته اند"دین اسلام درهرصورت توازن را درنظرگرفته اگر تفاوت درمیراث است به این معنی است که تمام تکالیف نفقه بدوش شوهراست و... مالکیت زن چیزی است که اسلام در1
400 سال قبل به زنان داده است در زمانی که تمدنها اصلابرای زن کوچکتری حقوقی قایل نبودند دین اسلام زن را صاحب مالکیت ساخت واین حق را بیمه کرد... بنا براین حقوق مالی زن را می توان دریک نگاه به سه قسم تقسیم کرد اگر چه تقسیمات متفاوت را نظربه امتیازات مالی زنان می توان فرض کرد.
1) استقلال اقتصادی زن:
در فقه وحقوق اسلامی تمام مصارف ونفقات زن بدوش شوهرگذاشته شده به این معنی که تامین احتیاجات زوجه ازنفقه، مسکن،لباس و... بالای زوج واجب است برعلاوه ای آن اگر زوجه شغل،حرفه و درآمدی داشته باشد خود زوجه مالک اصلی دارایی خودش است این امتیازی است که در ادیان یا تمدنهای دیگر وجود ندارد،مستند یامدرک این حق پاره ای از احادیث وروایاتی است که مابه یک آیت ازقرآن اکتقامی کنیم:
للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن.(نساء/32)
مردان از آنچه به دست مي‏آورند و زنان نيز از آنچه به دست مي‏آورند، نصيبي دارند.
"نصيب" به معني حظّ و مقدار و "اكتساب" نيز به معناي به دست آوردن است. اين عبارت، هم كوشش‏هاي اختياري آدمي و هم آنچه را انسان به واسطه ساختار ساختمان طبيعي‏اش مي‏تواند به دست آورد، دربرمي‏گيرد.[1]
آیه ای قرآن درباره حق مالکیت زن صراحت دارد بااین بیان که:اگرمرد یازن چیزی از راه کار وکوشش بدست می آورد خاص خود اوست،خدای متعال نمی خواهدبکسی ظلم کند. ازاینجا روشن می شود که "اکتساب"نوعی حیازت واختصاص دادن به خویش است،اعم ازاینکه این اختصاص دادن بعمل اختیاری باشد مثل اکتساب از راه عمل،حرفه وصنعت یابعمل غیراختیاری که درنهایت منتهی می شود به صفتی که داشتن آن صفت باعث این اختصاص شده است،واضح است که هرکس هرچیزی را کسب کند بهره ای ازآن خواهد داشت،هرکس بخاطر اکتسابی که کرده بهره وحظی دارد.[2]
حق مالکیت زن دراموال خودش درقانون احوال شخصیه اهل تشیع درماده 123بند 3و4چنین آمده است:
هرگاه زوجه شاغل باشد، اجرت کارش متعلق به خود اوست.
 
زوجه مالک دارایی خود است و می‌تواند بدون اذن زوج هر نوع تصرف در آن نماید.
[3]
استقلال اقتصادی یامالکیت اصلی زن درمال خود به قول شهید مطهری به این معنااست که" قرآن به زن حق داده مالک شود ، تحصیل ثروت کند وبه مرد حق نداد در ثروتی که به او تعلق دارد تصرف کند ودر عین حال بر مرد لازم دانسته که بودجه خانواده را تامین کند" [4]
ازجهت که حق مالکیت زن درشریعت اسلامی ثابت است درماده چهلم قانون اساسی راجع به ملکیت به طورمطلق چنین آمده:ملکیت ازتعرض مصون است. هیچ شخص ازکسب ملکیت وتصرف آن منع نمی شود مگردرحدود احکام قانون...[5]" واضح است که این ماده هم شامل مردان است وهم شامل زنان...
2)مهر:
یکی ازجمله حقوق مالی زن مهریه است،درماده 104قانون احوال شخصیه اهل تشیع مهریه چنین تعریف شده است: مهر عبارت از مال است که مرد به واسطة ازدواج با زن به او میپردازد یا انجام میدهد و اگر به صرف ازدواج با زنی، تعهد به پرداخت مالی به پدر یا شخص ثالث کند، الزامی به ادای آن ندارد.[6]
مستندات قرآنی مهریه هم این آیات است: آتوالنساء صدقاتهن نحلة(النساء/4)" مهر زنهارا باکمال رضایت آنها به آنها پرداخت کنید،درآیه دیگر چنین می فرماید:فآتوهن اجورهن فریضة(النساء/24) مهریه واجرت معین زنهارا بپردازید. یاهم آیه های دیگر که صراحت دارند که پرداخت مهریه ویامقدارمال معین که توافق شده بالای شوهرلازم است. اینها ازجمله اموالی است که زن می تواند مستقیم تصرف مالکانه خودش را بالای آن اعمال نماید.
 3)ارث:
 ازجمله حقوقی که دین اسلام به زنان داده حق ارث است،درحالیکه قبل ازاسلام عرف مردم این بودکه ازشرایط وارث این است باید مرد باشد نه تنها به زن حق نمی دادند بلکه بعضی اوقات خود زنهاازجمله ترکه وارث محسوب می شدند، مستندحق ارث زنان این آیه ای شریفه است که خداوند می فرماید: للرجال نصیب مما ترک الوالدان والاقربون وللنساء نصیب مماترک الوالدان والاقربون مما  قل منه اوکثر نصیبامفروضا(النساء/7)"برای مردان آن چه که اقرباء و پدر ومادر بجامی گذارند سهمی است،برای زنان هم آنچه اقرباء وپدرومادر ارث می گذارند نصیبی است خواه کم باشد یازیاد اماسهم معین است" تفاوت کمی درمیراث بین زن ومرد به نسبت مسئولیت مردان است درقبال زنان که واین علامت نقص در زنهانیست.
4)نفقه:
ازجمله حقوق مالی زن بعدازعقد نکاح نفقه است،نفقه زوجه بنابرآنچه درقانون مدنی به آن اشاره شده عبارت است از:طعام،لباس،مسکن وتداوی متناسب به توان مالی زوج[7].
درقانون احوال شخصیه درماده 163نفقه را تعریف کرده که عبارت ازنیازمندیهای متعارف زندگی است که انسان به آن ضرورت دارد...[8] درحالیکه مقید به توان مالی زوج نشده یعنی زوج مکلف است که احتیاجات زوجه را فراهم کند طبق بند 5ماده 163 این قانون "هرگاه زوج از اداء نفقه عاجز گردد، زوجه میتواند از محکمه تقاضای طلاق نماید[9] ومنشا این تفاوت درفقه است که شهید ثانی درکتاب روضة البهیه می گوید: آنچه که زن به آن نیازمنداست ازخوراک،پوشاک،مسکن،خدمه و...چیزهای که عادت امثال زوجه است برای زوج تهیه این موارد واجب است مدرک این وجوب قول خداوند است که فرموده :وعاشروهن باالمعروف... آنچه که متعارف ومعمول است باآنهامعاشرت کنید.[10]
 درفقه حنفی چنانچه مرغینانی درکتاب معروف فقهی اش(هدایه)یاد آورشده که در کیفیت نفقه حال زوج درنظرگرفته می شود[11]
حالات سقوط نفقه: درقانون احوال شخصیه اهل تشیع تنهایک مورد است که نفقه زوجه را ساقط می کندمثلا هرگاه زوجه بدون عذر شرعی و قانونی از ادای وجایب شرعی و قانونی زوجیت امتناع ورزد، مستحق نفقه نمی‌باشد.[12]درقانون مدنی سه  مورد است که نفقه زوجه را ساقط می گرداند:1. زوجه بدون اجازه زوج یابغیرمقاصد جایزازمسکن خارج گردد.  2. زوجه به امور زوجیت اطاعت نداشته باشد.  3. مانع انتقال زوجه به مسکن زوج موجود نباشد.[13]
بنابراین اینها حقوقی است که دین اسلام بزن داده بدبختانه که حقوق زنها طوری باید وشاید داده نشده یا درحالت افراط بوده بعنوان ابزار وکالا مورد استفاده قرارگرفته مثل روند جاری در ممالک غرب یاهم مثل کشورافغانستان درحصارهای محکم سنتی قومی وقبیلوی محصور مانده ازحقوق تعلیم وتحصیل محروم شده اند. راه میانه ای که باید درعمل تطبیق شود آن راه قانون شریعت اسلام است که زنان باحفظ شعایر اسلامی می توانند در امورات مختلف اجتماعی وسیاسی مشارکت ورزند وهیچ مانعی وجود هم وجود ندارد،اینکه درافغانستان فعالیت های فعالان حقوق زن به شکست مواجه می شود تنها وتنها علتش آن است که این فعالان خودشان نتوانستند بامعیارهای اسلامی حرکت کنند،مردم فکرمی کنند که اینها دست پرورده گان مستقیم غربی وشرقی اند آمده اند زنان را به مسلخ ابتذال بکشانند که نهادهاوکانونهای گرم خانواده را دراین مسلخ به قربانی بگیرند دیگر نه ازمعنویت خبری باشد نه از عاطفه ای همسری نه ازعاطفه پدر ومادری، ،مطالبه حقوق زنها ازطرف این چنین کسانی که پای بند به دین ومذهب نیستند طبعادرجامعه ای اسلامی مثل افغانستان روبشکست مواجه خواهد شد، زنهاتاوقتی ازحقوق اسلامی شان آگاهی نیافته،تاوقتی که فرهنگ اسلامی درجامعه بطور باید وشاید تطبیق نشده آن وقت فرهنگ های وارداتی ازطرف فعالان حقوق زنان وحقوق بشرکارسازنخواهدبود،نه قانون منع خشونت علیه زنان دردی را دوامی کند ونه هم مواد حقوق بشر...


[1] تفسير نمونه، ج 3، ص405
[2] تفسیر المیزان،ج4ص359
[3] قانون احوال شخصیه اهل تشیع مصوب1388 ماده123
[4]نظام حقوق زن دراسلام،شهید مطهری ص253
[5] قانون اساسی افغانستان،مصوب:1382 ماده 40
[6] قانون احوال شخصیه اهل تشیع مصوب 1388ش ماده 104
[7] قانون مدنی افغانستان ماده 118
[8] قانون احوال شخصیه اهل تشیع ماده 160
[9] قانون احوال شخصیه اهل تشیع ماده 163
[10]زین الدین بن علی معروف به شهیدثانی- الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه-ج2ص123
[11] علی بن ابی بکرمرغینانی_الهدایه شرح بدایه المبتدی ج2ص289
[12] قانون احوال شخصيه اهل تشيع ماده 162بند 2
[13] قانون مدنی افغانستان ماده122