۵/۰۷/۱۳۹۲

امام علی(ع) ومردم کوفه

.
کوفه یک پارچه ماتم است هرکس از همدیگر احوال خلیفه را سوال می کند!!!
اما چشم ها و دیده ها بخانه امام دوخته شده!!!
صدای هق هق گریه های خانواده ای امام علی (ع)به اندوه مردم کوفه افزوده است!!
مردم کوفه دلتنگ اذان علی اند!!
بیچارگان بیوه زنان در انتظار نان آوردن!
چه انتظار سختی؟!!
کاش قاصدکی خبر را به خرابه نشنینان می رسانید!!
که دیگه این همه بی نوا منتظر نمی ماندند!
منتظر آب ونان!!
منتظر نوازش دست های مسیحایی!!
چه روزگار غریبی است؟!! همه در انتظار!!
یکی انتظار بهبودی آقا یکی در انتظار آذوقه!
کسانی هم خوشحال!
خلیفه ای مسلمین چه خون دلها که از دست جماعت جاهل نکشید؟!!
طعنه ها!! سرزنش ها پای منبر وعظ!!
دل امام را سوزاند دعا کرد: خدایا علی را ازاین مردم بگیر!!
این مردم دیگه لیاقت علی را ندارند!! اینان اشباح الرجالند!!
همچ الرعاعند هر طرف زور باشد همان طرفند!!
علی دل تنگ یک عده مردم فقیر! اما خوشحال از رستگاری! از خلاصی از دست مردم نادان!
مردم که فرهنگ بشدت جاهلی را بخودشان یدک می کشند!!
آنگاه که علی فرمود: ازمن سوال کنید پیش ازآنکه ازبین شمابروم... بی فرهنگی بپاخواست گفت بگو چند تاموی به سرو ریش من است!!
آری!این آدم ها بود که دل خلیفه را بتنگ آوردند امام به یکی ازیارانش(عمرو بن حمق)فرمود کاش صد نفر مثل توداشتم!!!
آسودگی علی از این جاست اما تحمل امام هم قابل وصف نیست بخاطر کمک به فقرا هرگونه اذیت و آزار را بجان خرید!!
حالادیگه بین بستر و خانواده کنار او غمگنانه سرود وداع را زمزمه می کنند!!
امام نگاهش را تقسیم می کند گاهی به صورت امام حسن گاهی صورت امام حسین وگاهی هم...
لحظه بلحظه به دیدار یار نزدیگ می شود می خواهد وصیت کند:
اوصیکم بتقوی الله ونظم امرکم
پیام عبادی سیاسی است که هردو ملازم هم کنارهم دنیای اسلام را به شگوفایی خواهد رساند

هیچ نظری موجود نیست: